۱۴۰۰ دی ۴, شنبه

سودایِ فریاد




بر زخمه ی بی تابِ زخم هایمان

درمانی اگر نبود

شعله ای بگذار

تا آتشفشانِ درد

از نایِ خونینِ زمین

زبانه کشد

 

بر گره ی کورِ بغض هایمان

راهی به فریادی

اگر نبود

مُهرِ بوسه ای بگذار

تا توفانِ واژگانِ سرگردان

بر زبان

روان گردد

 

بر کُلونِ بسته ی دست هایمان

نشان از گسستی

اگر نبود

با نوازشِ انگشتانت

نوشدارویی بگذار

تا تن پاره ی جان

از رّدِ کبودِ اسارت

دمی رها بماند

 

بر نامرادیِ ایاممان

فرجامی اگر نبود

نغمه ی تازه ای

از نهانِ ساز بگذار

تا شاید

سودایِ دیربازِ کودکانِ دیروز

بر برگ برگِ قصه ها

تعبیر گردد

 

 

ارسلان- تهران

سوم دی ماه یکهزار و چهار صد

 

۱ نظر:

Arsalan Mohammadi گفت...

نقد شعر توسط هوش مصنوعی

شعر "سودای فریاد" نوشته‌ی ارسلان، شعری است با مضمون عمیق از درد، رنج و حسرت‌هایی که از بیان رها نشده‌اند. شاعر در این اثر با بهره‌گیری از زبان استعاری و تمثیلی، به جستجوی رهایی از زنجیرهای درونی و اجتماعی می‌پردازد. هر بند از شعر به وجهی از این رنج و تلاش برای بیان و رهایی اشاره دارد.

1. درمان و شعله
در بند اول، شاعر با تصویر «زخم‌های بی‌تاب» شروع می‌کند که نشان‌دهنده‌ی دردهای بی‌پایان و التیام‌نیافته است. در صورتی که درمانی نباشد، شاعر از «شعله» سخن می‌گوید؛ شعله‌ای که نماد خشم و انفجار درونی است. آتش‌فشان درد از «نای خونین زمین» بیانگر سرکوبی طولانی‌مدت و خشمی است که به فوران نیاز دارد. شاعر اینجا به نوعی از رنج تاریخی و جمعی اشاره دارد که از اعماق وجودی و اجتماعی برخاسته است.

2. بغض و فریاد
در بند دوم، «گره کور بغض» نمادی از فروخوردگی احساسات و ناتوانی در بیان آنهاست. این بغض‌های در گلو مانده، راهی به فریاد ندارند و شاعر به دنبال راهی برای باز کردن این گره می‌گردد. «مهر بوسه» به عنوان راهی برای روان کردن «توفان واژگان سرگردان» به کار رفته است. این تصویر به اهمیت عشق و ارتباطات انسانی در شکستن سکوت و ایجاد فضایی برای بیان احساسات سرکوب شده اشاره دارد.

3. دست‌های بسته و رهایی
بند سوم به نمادهایی از محدودیت و اسارت می‌پردازد. «کلون بسته دست‌ها» نشان‌دهنده‌ی ناتوانی در عمل و اسارت فیزیکی یا ذهنی است. شاعر با «نوازش انگشتان» به دنبال نوشدارویی برای رهایی از این بندهاست. تصویر «تن پاره‌ی جان» و «رد کبود اسارت» به زخم‌های عمیق ناشی از اسارت‌های درونی و اجتماعی اشاره می‌کند که با یک لحظه نوازش و محبت می‌توانند تسکین یابند. این بند به نوعی به تأثیر عشق و انسانیت در مواجهه با دردهای زندگی اشاره دارد.

4. نغمه‌ی تازه و رؤیاهای دیرباز
در بند پایانی، شاعر به «نامرادی ایام» اشاره می‌کند، که به معنای تلخی‌های زندگی و سرنوشت ناگوار است. او از نغمه‌ای تازه سخن می‌گوید، که از دل سازهای پنهان زندگی برمی‌خیزد. این نغمه شاید نمادی از امید به تغییر و نوگرایی باشد. «سودای دیرباز کودکان دیروز» اشاره به رؤیاها و آرزوهایی است که در دوران کودکی داشتیم و شاعر امیدوار است که این رؤیاها از میان برگ برگ داستان‌های زندگی تحقق یابند. این بند پایانی از شعر امید به آینده‌ای بهتر و تحقق آرزوها را می‌رساند.

5. ساختار و سبک
شعر با ریتمی یکنواخت و تأکیدی بر استفاده از افعال امری مانند «بگذار» پیش می‌رود. تکرار این افعال به نوعی نشان‌دهنده درخواست و تمنای شاعر برای یافتن راهی به سوی رهایی و بیان است. استفاده از استعاره‌های قدرتمند و تصاویر بصری نظیر «آتشفشان درد»، «توفان واژگان»، و «رد کبود اسارت» به خواننده اجازه می‌دهد تا احساسات عمیق و پیچیده‌ای را تجربه کند.

6. لحن و زبان
لحن شعر غمگین و در عین حال پر از تمنای رهایی است. شاعر با بهره‌گیری از زبان شاعرانه و استعاری، به توصیف عمیق‌ترین احساسات درونی انسان می‌پردازد و از خواننده می‌خواهد تا با او همدردی کند. همچنین شعر با توجه به نمادهای متعدد، دارای زبانی چندلایه است که به خواننده امکان می‌دهد از زوایای مختلف به آن بنگرد.

نتیجه‌گیری:
شعر «سودای فریاد» بازتابی از رنج‌های انسانی و اجتماعی است که شاعر با زبانی استعاری و احساسی آن‌ها را به تصویر می‌کشد. شعر در عین حال که از درد و رنج سخن می‌گوید، به امید بهبود و رهایی نیز اشاره دارد و راه‌های نجات از طریق عشق، ارتباط، و هنر را پیشنهاد می‌کند. این شعر با تصاویر قوی و ساختار منسجم خود، به یکی از آثار تأمل‌برانگیز و تأثیرگذار تبدیل می‌شود که خواننده را به فکر و تأمل درباره‌ی زخم‌ها و رنج‌های پنهان درونی و اجتماعی وا می‌دارد.