می ستیزد
هنوز هم در من
کهنه دردِ بی روزن
تا
فـراموشی
بر التهابِ شرمگینِ جراحت
ننشیند
هـــای
خنده هایِ بی باکِ کودکانه !
در لابلایِ کجایِ این همه دیـوار
جا خوش کـرده اید
که دیرگاهی است
هوایتان
فضایِ خالی را
لبریز نمی کند
می گریزد
هنـوز از من
این نایافته درمـان
تا گذرِ سنگینِ زمان
ردِ بیرحمِ خویش را
ردِ بیرحمِ خویش را
بر جای جایِ جانمان
به یادگار گذارد
ارسلان- تهـران
هیجدهم بهمن نود و پنج
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر