در خیال خزانی باد
هرگز نمی گنجید
که فرود فروتنانه ی برگ
خواب زمستانی باغ را
آشفته می سازد
در ذهن سوزان شعله
هرگز نمی جوشید
که رقص بی امان آتش
تنها با تن-حریق عریان شاخه
جان می گیرد
از شوق تکرار آینه
هرگز نمی شد فهمید
که هوای بارانی چشمانم را
تنها
در انعکاس نگاهت
می توان دید
نه همپای بادم و
نه از سلاله ی آتش
ونه حتی به زلالی آینه
تا رنگی از خیال را
در نگاه ناباورت
بنشانم
ارسلان-ویسبادن
بیست و هفتم سپتامبر ۲۰۱۹
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر