۱۳۹۷ خرداد ۲۲, سه‌شنبه

به استاد شجریان




نه تردیدی در میان بود
و نه نشانِ فتحی
در پایان
تا این دیرساله درد را
با شرنگِ شوکران  
درمان سازم

نه سرودی بر زبان بود
و نه سروری
در جان
تا بازیِ تلخِ روزگار را
با اکسیر تقـدیر
آسان سازم

نه سودایِ پنداری 
در سر می پرورانم
و نه آوایِ سازِ ناکوکی را
بر زبان می رانم

تنها می دانم 
 خشمِ سوزانی است 
شبیه خوانیِ شاخه هایی که
 رازِ ستمگریِ داس و تبر را
در سکوت جنگل
عـریان می کنند

تردیدی در میان
و قاطعیتی هم عیان نیست
تنها ترانه هایِ توست
حتی
در واپسین آفتابِ زمستان
که  با من می مانند

پس بمان و
دمی دیگرنیز
بخوان !


ارسلان- تهـران

نهـم خـرداد 1397

هیچ نظری موجود نیست: