۱۳۹۹ خرداد ۱۱, یکشنبه

سازِ سرودن



صدایی که
می خروشد
حاصلِ حصارِ شهری است
که پیش از این
بارویش
سر بر خاک نهاده است

نوایی که
رختِ عزا
 بر تن می پوشد
سیلابِ بی تابی است
که بر
سویدایِ دل
بوسه می زند

وآوایی که
در سکوت می کوشد
از برقِ نگاهی است
که قراولانِ تباهی
بسانِ هیزمی بی مقدار
برآتش می کشند

در ناسوده کارستانی
از اینسان
که عشق را
نجوایِ نخ نمایی  می دانند
باورِ تو و من
غربتِ آشنایی است
که هنوز
سازِ سرودن را
کوک می سازد


ارسلان- تهران
نهم خرداد ماه نود ونه

۱۳۹۹ خرداد ۵, دوشنبه

شکفتن





فصل شکفتن
طلوع نگاه توست
ای همه ی بضاعت غزل
که قصیده هم
از وزن حضورت
بی قافیه
می ماند

شوق شنفتن
شیدایی صدای توست
لب  تشنگی قلندرانی که
کشکول درویش را
لاجرعه
سر می کشند

ترانه ی بلند گفتن
وسوسه ی سودای توست
تا در نهان جان
بجوشد و
سحر ابلیسان را
باطل سازد

شور آشنای برآشفتن
در هوای توست
تا بر آسمان سترون
بخروشد و
رسالت رستن را
از دستانت
وام گیرد


ارسلان- تهران
سوم خرداد ماه نود و نه

۱۳۹۹ اردیبهشت ۲۸, یکشنبه

شوکران




تاوانِ قصه هایمان 
این نبود که
خرابِ شوکران را
قطره
قطره
در کامِ جان
بریزیم و
از روزنِ تنگِ اسارت
بر بی مرزی ِ شب
چشم بدوزیم

پایانِ غصه هایمان
این نبود که
از خواب ِگلِ سرخ
مرهمی بسازیم و
بر درختِ بی باری
چشم زخمی 
به حقارت
بیاویزیم

نه ایهام است و
نه افسانه ای ناتمام
دردی است
بی التیام
که دامانِ گل غنچه هایِ باغ راهم
رها نمی کند


ارسلان- تهران
بیست و چهارم اردیبهشت نود و نه

گفت




گفت
 !زندگی را بنویس 
جعبه ِ رنگیِ مداد
خالی بود و
با خیال 
نمی شد دریا را
نقاشی کرد

گفت
!قصه ای بساز 
دفترِ سفیدِ خاطرات
ورق خورد و
بهتی سرد
بر کفِ آتاق
ماسید

گفت
!ترانه ای بنواز 
آسمان غرید و
صدایِ پاهایت
در باد
گم شد 

خانه اما
همچنان
بارانی ماند

ارسلان- تهران
پانزدهم اردیبهشت ماه نود و نه

۱۳۹۹ اردیبهشت ۱۳, شنبه

انتظار




ننشین به انتظار
نازنین

از گردشِ سبو
در جامِ جهان بین
شنیده ام
که مویه و ماتم
از رخساره
رخت بر می چیند
نهالِ سبکبال
به شکوفه می نشیند
و بهار در این سرا
خانه می گزیند

ننشین به انتظار
نازنین

از صورتِ صُراحی
در دستِ ساقی
دیده ام
که اندوه هم
به سرآید
نگاهی تازه نیز 
می باید
تا عشق
دروازه ی خلوت نشین را
بگشاید

ننشین به انتظار
نازنین

با واپسین ساغری که
به  بر کشیده ام
رختِ عزا
از تن دریده ام
 از چرخِ کج مدار
بریده ام
بر کوسِ رسوایی
کوبیده ام
تا ننشینم این بار
باز هم 
به انتظار


ارسلان- تهران
دهم اردیبهشت ماه نود و نه