۱۳۹۹ بهمن ۱۹, یکشنبه

درد





چه بی کرانه درد
نعره می زند
در رگهای زندگی
هر بامداد
که دلی شیدا
از تپش
رها می گردد

شب
چادر سیاهی
بر سر روز
می کشاند
ستاره ی کاغذی بخت
از شرم
روی می پوشاند
و نگاه  قناری
بر سقف  قفس
خیره می ماند


چه بی نشانه درد
شعله می شود
در حصار تنهایی
هر شامگاه
که تکرار قصه های دل خراب
خواب را
در چشم  می نشاند و
تن خسته را
از کشاکش دوران
می رهاند

چه جاودانه باوری
که درد بی امان
دیر یا زود
درمان می پذیرد
حتی اگر
توفان تباهی
شور پر شکوه عشق را
به سخره گیرد

چه  عاشقانه باوری
که زندگی
هرگز نمی میرد

ارسلان- تهران
هفتم مهر ماه نودونه


۱ نظر:

Arsalan Mohammadi گفت...

شعر «درد» از ارسلان، تأملی عمیق بر ماهیت رنج و درد انسان است که در آن شاعر با استفاده از تصاویر شاعرانه و استعاره‌های قوی به کاوش در ابعاد مختلف این احساس می‌پردازد. در این نقد، به بررسی اجزای کلیدی شعر پرداخته خواهد شد:

### ۱. تمِ رنج به‌عنوان عنصری فراگیر و اجتناب‌ناپذیر:
شعر با بیان «چه بی‌کرانه درد نعره می‌زند» آغاز می‌شود، که این تعبیر نشان‌دهنده بی‌انتهایی و حضور مستمر درد در زندگی انسان است. واژه «نعره» با قدرتی وحشیانه و خشونت‌آمیز، نشان از نوعی درد بی‌پایان و کنترل‌ناپذیر دارد که از عمق وجود انسان سر برمی‌آورد. این تصویر از درد، نشان‌دهنده‌ای است که درد در رگ‌های زندگی جریان دارد و هر روز با دلی که از تپش باز می‌ایستد، مواجه می‌شویم.

این احساس رنج در بند اول، به نوعی اشاره به واقعیت غیرقابل انکار زندگی دارد که هر روز با چالش‌های احساسی و جسمی روبرو می‌شویم و گاهی قلبمان از فشار این رنج‌ها رها می‌شود.

### ۲. تصویرسازی شب و تنهایی:
در بند دوم، شاعر از شب و چادر سیاه آن به‌عنوان نمادی از تاریکی و سرکوب امید و شادی استفاده می‌کند. «چادر سیاه» نماد غلبه تاریکی و ناامیدی بر زندگی است. ستاره کاغذی بخت که از شرم روی می‌پوشاند، به نمادی از ناپایداری و ضعف سرنوشت و آرزوها تبدیل می‌شود که تحت فشار رنج از دید پنهان می‌شود.

نگاه قناری که بر سقف قفس خیره مانده است، تصویری قدرتمند از حس محبوس شدن در میان رنج است. قناری که معمولاً نماد شادی و آواز است، در اینجا به موجودی تبدیل شده که آزادی و شادی‌اش از او گرفته شده و تنها می‌تواند در بند خیره به سقف قفس بماند. این تصویر به‌خوبی نشان‌دهنده حس ناامیدی و از دست دادن کنترل بر زندگی در برابر درد است.

### ۳. تکرار رنج و تنهایی:
در بند سوم، رنج به‌عنوان شعله‌ای که در حصار تنهایی شعله‌ور می‌شود، به تصویر کشیده می‌شود. «حصار» استعاره‌ای است از تنهایی که مانند دیواری ناپیدا فرد را در بر می‌گیرد و او را در برابر رنج بی‌پناه می‌سازد. تکرار قصه‌های دل خراب نیز اشاره به چرخه بی‌پایان دردهای عاطفی دارد که هر شب با بازگویی این دردها، خواب را از چشمان می‌رباید.

اما شاعر اشاره می‌کند که در نهایت این رنج، بدن خسته را از کشاکش دوران رها می‌کند، که می‌تواند نشانی از نوعی بی‌حسی یا تسلیم در برابر رنج باشد. این تصویر، حس تسلیم و پذیرش درد به‌عنوان بخشی اجتناب‌ناپذیر از زندگی را تداعی می‌کند.

### ۴. امید به درمان و بهبود:
در بند پایانی، شاعر به یک باور جاودانه اشاره می‌کند که حتی درد بی‌امان نیز دیر یا زود درمان خواهد یافت. این باور، نوعی امید به بهبود و بازگشت به زندگی سالم‌تر است، هرچند که توفان تباهی ممکن است شور عشق را به سخره بگیرد. در این بخش از شعر، نوعی تضاد میان واقعیت تلخ درد و امید به آینده بهتر نمایان می‌شود.

### ۵. باور عاشقانه به زندگی:
در پایان شعر، شاعر به یک باور عاشقانه اشاره می‌کند که زندگی هرگز نمی‌میرد. این باور، نوعی تأیید بر مقاومت و پایایی زندگی در برابر رنج است. حتی در مواجهه با درد و تباهی، زندگی همچنان ادامه دارد و هرگز به‌طور کامل از بین نمی‌رود.

### نتیجه‌گیری:
شعر «درد» تأملی شاعرانه و فلسفی در باب ماهیت درد و رنج است. شاعر با استفاده از تصاویر قوی و استعاره‌های چندلایه، به کاوش در ابعاد مختلف درد، از جمله حضور مداوم آن در زندگی روزمره، تأثیرش بر روح و جسم، و همچنین امید به بهبود و ادامه زندگی پرداخته است. این تضاد میان درد و امید، به شعر عمقی می‌بخشد که آن را فراتر از یک بازنمایی ساده از رنج قرار می‌دهد و به نوعی تأیید بر نیرومندی زندگی و عشق تبدیل می‌کند.