Tuesday, 7 April 2020

عاشقانه





در این روزگاران بی سامان
دستانت
آشیانی است
که در هزارتوی حادثه
حس ویرانی را
می رباید

چشمانت
رویای شیرینی که
خواب را سیراب می نماید

و لرزش لبانت
غنچه ی گل سرخی
که به لطافت یک لبخند
بال می گشاید

در خراب تنهایی
باور کودکانه ای
از جنس بی رنگ وزیدن
به سبکبالی بادی که 
گونه های گلگون افق را
نوازش می دهد

سرخی عطر عاشقانه ای
وام دار سلاله ی شرم
بر لبهای ناشکفته ی شقایق
پیش از خروسخوان سحر

بارش باران بی بهانه ای
بر التهاب خاک
تا سنبله ی سوخته را
دوباره بی تاب سازد

در ستیز باز زیستن
لختی با من بمان
تا واژگان پریشان
با حضور تو 
بهار و بنفشه را
عریان کند

با من بخوان
از نیاز شمع و شکوفه
رقص سماع  پروانه
راز سنجاقک سرگردان
و یا
نازک دلی اقاقی ها
تا
نشان از جانی پنهان
در این کهنه دیار
عیان شود



ارسلان - تهران
هفدهم فروردین نود و نه


No comments: