چه می شودم باز
که بدینسان
پریشانم
هر آنچه به یادگار
می نگارم
شرنگی است
که هر بار
در این آشفته بازار
بر جانِ خویش روایش می دارم
چه می سازد این چرخِ ناساز
با سرشت پر از رازم
که از پی هر پگاه
حسرت پار و پیرار
بیداریِ شبانگاه را
دمساز می شود
چه می رود
بر این چوبینه رواقِ بی تاق
که شوقِ شومِ موریانه را هم
کور می سازد
چه می گذرد
در این حصار
برسخت جانیِ تو و من
که هنوز هم
آوار را
انکار می کنیم
ارسلان-تهران
سی ام دیماه نود و پنج
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر