دیری است
در این آشفته بازار
دل را
خیش می کشند و
ساقه ی سبزِ شالیزار را
پیش از شمیمِ گل آذین
بر دار می کنند
دردی است
در این دیار
که عشق را
کنارِ دیوار
شخم می زنند و
خواب شیرینِ گهواره را
با داسِ سرنوشت
بی قرار می سازند
آرام
با موجِ سبزِ گند مزار
بیارام دخترکم
اینبار
غم نوایِ نونهالیت
بی تردید
سکوتِ سنگینِ جنگل را
بیدار می کند
ارسلان- تهران
هفدهم خرداد ماه نود و نه
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر