۱۴۰۲ مرداد ۷, شنبه

روایت 1

 



نگاهش چرخید

ستاره ای در آسمان درخشیده بود و

 راهِ شیریِ کهکشان‌ را

 روشن کرده بود .

 

 بی هوا خندید

 از جنسِ رهاییِ پرنده‌ ای که

 بر موجِ  می لغزید و

بازوانِ خیسِ ساحل را

 در آغوش کشیده بود.

 

نسیمی انگار وزید

شقایقی هم رقصید و

 تنِ عریان را 

به پیشوازِخورشید

 پیشکش نموده بود

 

فریادی درکوچه پیچید

 پنجره‌ها بسته شدند و

 با هراس چشم گشوده بود

 

 کسی بر در کوبید

 گوشه‌ی تکه کاغذی نوشته بود

 شما را به خیر و

 ما را 

شاید 

به سلامت 

 

ارسلان- تهران 

دوم مرداد ماه یک هزارو چهارصد و دو


هیچ نظری موجود نیست: