چشم انتظاریِ ساعت
بر دیوارخانه
ماسید
شیرآبه ی زردِ خاطرات
از سطلِ خاکروبه
می چکید
تکه هایی خشکیده ی نان
بر زمین می پوسید
کلاغی
بر طنابِ رخت آویز
گوشهی دیوار را
با اشتها
به منقارمی کشید
چکّهی سهمگینِ سقف
بر کف سنگی
می کوبید و
آینه هم
پشت ضخامت غبار
چیزی یا کسی را نمی دید
حس بی تردید حضوری
در فضایِ اتاق دوید
رنگ از رخسارِ چرکینِ پنجره
پرید
طرح ترنج پرده
در باد لرزید
بوی کهنه ی ماندهگی
از دریچهی هواکش
به بیرون جهید
گرمایِ دستانی
سرمایِ صورت را
به نوازشی دزدید و
سایهی سیاهِ کابوس
از فراز تخت
به زیر گریخت
باد
با دانه هایِ سرگردانِ برف
همچنان می وزید
رویشی هم اگر بود
در نهان گیاه و درخت
می چرخید
زمزمه ای شاید
در گوش پیچید:
زمستان
دیگربار
به نیمهی راه رسید!
برخیز
زاد روزت دمید
رفیق!
ارسلان- تهران
بیست و هشتم بهمن ۱۴۰۳
Tuesday, 18 February 2025
زاد روز
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
No comments:
Post a Comment