بازوانت
بر گردنم
حلقه های اسارتند
عجبا
که به ناگاه
رهاترینم می سازند
---------------------------
لبانت
کندوی عسلی است
دهانم را
معطر می کند
---------------------------
سر بر دامانت می گذارم
خوابی شیرین
همه ی فرصتها را
از من می گیرد
-----------------------------
حیرانم
نه اعتمادی به چشمِ خویشم است
و نه به یقینی
که به ناگاه
فرو می ریزد
-----------------------------
زندگی
پر از وصله هاییست
که هر روزمان را
به همه ی دیروزهایمان
بیهوده
پیوند می زنند
----------------------------
ارسلان-تهران
25 آذرماه 1394
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر