Sunday, 20 July 2025

چه ناگزیر


 

چه ناگزیر
در خماری چشمانت
تعبیر زلال خواب هایم را
می بینم

چه دلپذیر
از هرم هوسناک نفس هایت
به پروازی
بر بال مواج بیداری
می نشینم

وچه بی نظیر
در لحظه‌ای ترانه ات را می سرایم
که با سوک سرنوشت
ستیز ی بی امان را
بر می گزینم

شاید اعجازی در راه است
که از راز قاصدک سرگردان
گره بگشاید

ویا شکفتن مستانه‌ی احساس
که هوشیاری عقل را
برباید

بی گمان
همیشه همانی که در یاد
می ماند:

ظهور نابه گاه آنی است
که خوشه‌ی شوق را
بر آسمان غمگین
می نشاند

تا
از پس دیرساله انتظار
امید
با شتاب بروید

از بانگ شبگیر و
بوی شکوفه ی بهارنارنج
بگوید

و در سرمای سکوت
گرمای دستانت را
بی واهمه و سر‌به‌زیر
بجوید

ارسلان - ویسبادن
هیجدهم جولای 2025

Sent from my iPhone

No comments: