Thursday, 21 August 2025

چه معصومانه



 چه معصومانه

نامم را

بی‌صدا،

صدا کردی، نازنین


سپیداری در دامانِ باد

مست رقصید؛

ابری به شیطنت خندید

و ضرب‌آهنگِ قطره‌هایِ ریزِ باران

در سکوتِ خانه پیچید


برگچه‌ای

بی‌پروا

در عمقِ عریانِ چشمه

می‌رویید؛

شعله‌ی شورانگیزِ شمعدانی

از پشتِ میله‌هایِ ایوان

سرک می‌کشید

و رنگِ نسترنِ وحشی

بر دیوارِ حیاط

آرام می‌خزید


صدایت

طعمِ طلوعِ جنگل دارد،

به زلالیِ رود،

در دنیایِ روانِ رویاهایم

گام برمی‌دارد

و حال‌وهوایِ

صبحِ کوهستان را

در جان

می‌کارد


صدایت

اعجازی‌ست

که شوقِ تشنه‌ی شکفتن را

در سینه

می‌نشاند

و گونه‌ی افق را

با رنگی از

شرمِ گلگونِ سپیده

می‌پوشاند


به زمزمه‌ای

مرا بخوان، نازنین،

تا جان

با صورتِ عبوسِ ایام

بستیزد


مرهمی

بر زخمِ دیرینه بریزد

و اهریمنِ هراس

از حصارِ دلگیرِ این چهاردیوار

بگریزد


تنهاییِ صدایم را

با ترانه‌ای پُرطنین

واگویه کن،

نازنین


ارسلان – ویسبادن

نوزدهم آگوست ۲۰۲۵

No comments: