🔸 عنوان مقاله:
«رویا، تاریکی و تمنای روشنایی: واکاوی شعر
در خواب
از ارسلان محمدی»
🔸 چکیده:
شعر «در خواب» اثر ارسلان محمدی، نمونهای برجسته از شعر معاصر فارسی است که با بهرهگیری از زبان مینیمالیستی، تصویرسازی نمادین، و ساختاری روانکاوانه، تجربهای شاعرانه از اضطراب، رؤیا و تمنای روشنایی را بازنمایی میکند. این مقاله با روش تحلیلی-تفسیری و با اتکا به رهیافتهای زبانشناسی، نشانهشناسی، روانشناسی ادبی و بینامتنیت، به بررسی چندلایهی این شعر پرداخته و جایگاه آن را در بافت ادبیات معاصر فارسی و جهانی بازمینماید.
🔸 مقدمه:
در شعر معاصر فارسی، تلفیق عناصر درونی و کیهانی، روایت درونیشدهی عاطفه، و حرکت از تصویر به مفهوم، یکی از وجوه برجسته و نوآورانهی شعر است. ارسلان محمدی در شعر «در خواب»، با زبانی موجز اما چندلایه، خواب را بهمثابه فضایی واسط میان خودآگاه و ناخودآگاه به تصویر میکشد. این شعر، همچون رؤیایی آرام و در عین حال پرتپش، زمینهای مناسب برای تحلیلهای روانشناسانه و نشانهشناسانه فراهم میآورد.
🔸 بدنه اصلی:
۱. زبان و موسیقی درونی:
شعر با زبانی موجز آغاز میشود:
«در خوابم / بیهوا نگاهت کردم»
بیواسطگی این سطر، فضای خواب و صمیمیت را با لحنی نجیب اما مشوش ترسیم میکند. استفاده از آواهای «خ» و «ش» و «ب» در واژگانی چون «خواب»، «سوزش»، «پردهی تاریک»، به ایجاد نوعی موسیقی اندوهآلود و ناپایدار میانجامد که با حال و هوای رؤیا و اضطراب همراستا است.
۲. نشانهشناسی عناصر خواب:
خواب در این شعر نه صرفاً بازنمای حالت فیزیکی، بلکه نشانهای از ناخودآگاه عاطفی است.
- «چشم نیمهباز» در مرز خواب و بیداری، نماد تردید و تعلیق ادراکیست.
- «پردهی تاریک سقف» استعارهای از سقف بستهی ذهن، ناتوان از رؤیت حقیقت.
- «ماه» و «خورشید» تقابل سنتی نور و ظلمت را تداعی میکنند، اما با نگاهی شاعرانه و تمنامند:«کاش میشد / ماه هم / خواب خورشیدی را ببیند…»
۳. ساختار و فرم:
شعر در قالبی آزاد و شکسته، با بندهای کوتاه و گسسته از نظر نحوی اما پیوسته در حس، پیش میرود. این فرم منعکسکنندهی وضعیت ذهنی شاعر است: گسست عاطفی، لرزش ادراک، و تلاش برای اتصال.
شکل گسستهی سطرها بیانگر قطع و وصل رؤیا و حافظه است:
«خواب / با سوزش چشم نیمه باز گریخت / از پردهی تاریک سقف / آوار خستهی خاطرات / میچکید»
۴. روانشناسی ادبی:
راوی نگران خواب دیگریست، که خود در خواب است. این جابجایی، نمایانگر دگردیسی اضطراب در روان انسان معاصر است. ترس از پریشانی معشوق، بهانهایست برای مواجهه با ناپایداریهای درونی.
رویاهایی که «بغض کردند» و «به آغوش تاریکی دویدند» نیز تصویری از انفعال، اضطراب و شکست آرزوهاست؛ حس مشترک بسیاری از انسانهای امروز، گرفتار در طوفانهای فردی و جمعی.
۵. بینامتنیت و مقایسه:
شعر از نظر سبک، یادآور شعرهای فروغ فرخزاد در «تولدی دیگر» و «ایمان بیاوریم…»، و از نظر تصویرسازی شبانه، به سهراب سپهری نزدیک میشود. همچنین مفاهیم کیهانی خواب، شب، خورشید و ماه در کار ریلکه و پل الوار نیز پژواکی مشابه دارند.
🔸 نتیجهگیری:
شعر «در خواب» را میتوان نمایندهی شاعری دانست که با بهرهگیری از عناصر سادهی طبیعت، ساختار درونی ذهن، و لحنی زمزمهوار، تجربهی خواب را به تجربهی هستیشناختی بدل میسازد. این شعر همزمان آرام و لرزان است، ساده اما پر معنا، و در جهان شعر فارسی، نمایانگر شکلی از بیان «نجیبانهی رنج» در جهان معاصر است.
No comments:
Post a Comment