نگاهی
بر انبوه منتظران
در میان دود و سکوت
بر انبوه منتظران
در میان دود و سکوت
صدای قل قل قلیان
جرینگ و جرینگ استکان های بلوری
و جا به جایی دانه های درشت تسبیح شاه مقصود
جرینگ و جرینگ استکان های بلوری
و جا به جایی دانه های درشت تسبیح شاه مقصود
ضربه های آرام چوب دست
بر کف سنگی
و صدای گرفته نقال پیر :
بر کف سنگی
و صدای گرفته نقال پیر :
" خون سیاوش بر زمین می ریزد
چکه ، چکه
و لاله های واژگون
بر قله های زاگرس چکه ، چکه
و لاله های واژگون
در اسارت
می رویند "
ضربه آرام چوب دست
" پیل زابلستان
بر سینه سهراب
فاتحانه نشسته است
تا خنجر آخته را
فرود آورد "
چکه ، چکه
قطره هایی از داستان لرزان پیر مرد
بر زمین
می چکند
" نوشدارویی نیست
تنها فریادی که
کوه های تنهای تفتان را
شعله ور سازد "
ضربه دوباره چوب دست
" بیژن
در خون خود می غلتد
در فریبی دیگر بار
از گرسیوز نابکار "
" آنجا توران است
آنجا هاماوران است
سرزمین دیوان و بدکارگان
سرزمین سفاکی سودابه
نیرنگ دیو سپید
هفت خوان جادو
و دستان خون آلوده افراسیاب "
ضربه چوب دست
نگاه های حیرت زده
خش خش صدای بریده نقال :
" رستمی باید
گیوی ، رهامی ، کیخسروی شاید
بر قله های البرز
کنار کاخ های آبگینه
تا تاوان خون های ریخته را
از نوادگان پشنگ
باز ستانند "
ضربه چوب دست
غرش صدائی که
از حنجره دریده
فریاد می کشد :
" این بار
کار زار دیگری است
این بار
نوبت رقص یالهای بلند رخش و شبرنگ
در باد
نوبت پاکدامنی سیاوش
و آتش افروزی منیژه
بر چاه بیژن است
تا دیوان اسطوره ای را
از اعماق تاریک جنگل های هاماوران
بیرون کشند
این بار
سام
در کنار زال می ماند
تا وصلت رودابه را
برای فرزندش
جشن بگیرد
تهمینه
دست در دست رستم
در کوچه های زابل
قدم می زند
سهراب
دوشادوش پدر
به جنگ دیو سیاه می رود
فرنگیس
نشان پهلوانی را
بر بازوان سیاوش می بندد
آرش
در جستجوی تیر گم شده
در جستجوی تیر گم شده
تا مرز های تورانیان
می تازد
می تازد
و سرانجام
سودابه و گرسیوز
رخت عزای افراسیاب را
بر تن میکنند "
سودابه و گرسیوز
رخت عزای افراسیاب را
بر تن میکنند "
نقال پیر باز هم میگوید
و دستان فشرده
و دستان فشرده
چوب دست ها را
بر زمین می کوبند
بر زمین می کوبند
ارسلان - ویسبادن
۲۴ جون ۲۰۱۲
۲۴ جون ۲۰۱۲
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر