سفله گان نا بکار
از سرزمین های تباهی می آیند
از سرزمین های تباهی می آیند
تن های بی شمار
هر بار
تکرار در تکرار
با داغ و درفش و زنجیر
با حمایل ها از
دشنه و خنجر و شمشیر
هر بار
تکرار در تکرار
با داغ و درفش و زنجیر
با حمایل ها از
دشنه و خنجر و شمشیر
آنکه تو را می نگرد
چشمان سرخ دخترکانی است
که تن های لهیده شوی خویش را
لا به لای سم ضربه های ستوران تازی
جستجو می کنند
آنکه تو را می خواند
شیون کنیزکانی است
که پیش تر
در جامه های سفید زربفت
قصه های هزار و یک شب را
زمزمه می کردند
آنکه تو را می جوید
سرهای بی تنی است
که در خرابه های شهر کوران
در تاوان غیظ دژخیمی ابتر
بر نیزه های آخته
آرام گرفته است
سرهای بی تنی است
که در خرابه های شهر کوران
در تاوان غیظ دژخیمی ابتر
بر نیزه های آخته
آرام گرفته است
با چشمان گشوده تو را می نگرند
با دهان باز تو را می خوانند
از میان دهلیزهای تودرتوی تاریخ
از روزگاران دور و نزدیک
با دهان باز تو را می خوانند
از میان دهلیزهای تودرتوی تاریخ
از روزگاران دور و نزدیک
در هنگامه ای که این خاک را
چشم تنگانی از تبار خون و وحشت
بر چار پایان خویش
به تاراج می بردند
چشم تنگانی از تبار خون و وحشت
بر چار پایان خویش
به تاراج می بردند
هنگامی که بادیه نشینان بی نشان
پیکرهای سپید نیک زادگان را
در خیمه های سیاه و چرکین خود
به تساوی
تقسیم می کردند
پیکرهای سپید نیک زادگان را
در خیمه های سیاه و چرکین خود
به تساوی
تقسیم می کردند
هنگامی که قراولان سفاک لباده پوش
بسترهای ننگین را
با عریانی کودکان گریان شهر
زینت می بخشیدند
بسترهای ننگین را
با عریانی کودکان گریان شهر
زینت می بخشیدند
و آنگاه که نام ها ی غریب نا آشنا
از نوادگان پلید حرامیان
پلشتی شهوت خویش را
در بطن مادران این دیار
از نوادگان پلید حرامیان
پلشتی شهوت خویش را
در بطن مادران این دیار
خاموش می کردند
سفله های نابکار
از سرزمین های تباهی
هر بار
تکرار در تکرار
با تن های بی شمار
می آیند
از سرزمین های تباهی
هر بار
تکرار در تکرار
با تن های بی شمار
می آیند
ارسلان -تهران
1391/3/4
1391/3/4
۱ نظر:
تصویرهای دردناک....
ارسال یک نظر