با برگ
ها زمزمه می کنم
ترانه
سبزی را که باد
از میان شاخه های نارون پیر
ترنم می
کند
تا
ارتفاع بلند سپیدار
با
رنگین کمان ذره های نور
اوج می
گیرم
و از
کنار شاخسار جنگل
به رقص
موزون گندم زار
سرک می
کشم
با قطره ی لغزان شبنم
بر روی
برگچه ی شبدر
پیش از چکیدن
وضو می
گیرم
روبروی برکه ی کوچکی
از ساقه ی بلند بید
کلبه ای
می سازم
پر از
بوی کندر و میخک
فرشی
پهن می کنم
از
گلبرگ گل سرخ
و شکوفه ی گیلاس
با سایه
بانی
بافته از پیچک ونیلوفر
کنار
بوته تمشکی می نشینم
در
انتظار تصویر مواجی که
از
سراشیب تندراه
شتابان می آید
آن گاه
تورا به میهمانی ساده ای می خوانم
که پیش
از این
بارها
در خواب دیده ام
ارسلان
تهران
1391/3/5
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر