۱۴۰۰ شهریور ۲۵, پنجشنبه

شور زندگی





با دامانِ خرامانِ سپیده

بیرقی خواهم افراشت

بر بامِ بی سرانجامِ تنهایی

تا طرّه ی طنازِ باد

ترنجِ رهایی را

بر صورتِ تکیده ی دشت

بیفشاند


با سازِِ شکسته ای که

به طاقچه ی اتاق

دل بسته است

هلهله ای خواهم نواخت

تا طنینِ ترانه

گل هایِ گریخته از

آوارِ روزگار را

به نظّاره ی رقصِ برگ هایِ سپیدار

بکشاند


با حسِّ سوزانِ نگاهت

در میانِ عریانیِ دستانم

آتشی خواهم ساخت

تا خوشه هایِ ستاره را

در قابِ خالیِ خیال

با وسواس بچیند و

شوق آب و آِیینه را

بر خلوتِ خرابِ خانه

بنشاند


در هماوردیِ نا برابرِ

سنگ و آیینه

فرصتِ درنگی نمی ماند

حتی اگر

تردیدِ در بهتِ چشمانت

شورِ زندگی را

بی سرانجام بخواند


ارسلان-تهران

دوم شهریور ماه یک هزارو چهارصد

هیچ نظری موجود نیست: