۱۳۹۹ اردیبهشت ۲, سه‌شنبه

نگاهی که پرسه می زند



بوته ی بی برگِ در کویر
نه پروایِ طوفانش بود و
نه هراس از هرمِ سوزانِ بیابان
چشم در راهِ سرابِ سپیدی که
لب تشنگیِ خاک را 
برباید

ساقه ی نیلوفر
نه سرمست از
 ارتفاعِ صنوبر بود و
نه سر به زیر
از لمسِ سینه خیزِ خاک
شوق ِ بهارانه ای
تا در آغوشِ درخشانِ روز
بال بگشاید

پندارِ سپیدارِ پیر
نه بی رحمیِ خزان بود و
نه سرمای سختِ زمستان
دلتنگِ پرنده ای که
بر شانه هایش
ترانه ی عاشقانه
بسراید

بی گمان اما
نگاهی که در اندوه ِ شهر
پرسه می زند
نه از حسرتِ سالهایِ کویری
رها بود و
نه از هوس هایِ نیلوفری

گویا
تنها
در خیالِ تصویری است
که نشان
از نشاطِ کودکانه را
جاودانه نماید.



ارسلان-تهران
بیست و چهارم فروردین ماه نودونه

هیچ نظری موجود نیست: