۱۳۹۹ اردیبهشت ۱۳, شنبه

انتظار




ننشین به انتظار
نازنین

از گردشِ سبو
در جامِ جهان بین
شنیده ام
که مویه و ماتم
از رخساره
رخت بر می چیند
نهالِ سبکبال
به شکوفه می نشیند
و بهار در این سرا
خانه می گزیند

ننشین به انتظار
نازنین

از صورتِ صُراحی
در دستِ ساقی
دیده ام
که اندوه هم
به سرآید
نگاهی تازه نیز 
می باید
تا عشق
دروازه ی خلوت نشین را
بگشاید

ننشین به انتظار
نازنین

با واپسین ساغری که
به  بر کشیده ام
رختِ عزا
از تن دریده ام
 از چرخِ کج مدار
بریده ام
بر کوسِ رسوایی
کوبیده ام
تا ننشینم این بار
باز هم 
به انتظار


ارسلان- تهران
دهم اردیبهشت ماه نود و نه






هیچ نظری موجود نیست: