۱۴۰۳ اردیبهشت ۳, دوشنبه

پروایِ جان




اگر پروایِ جان نبود

در رویایِ بهاریِ شکوفه

چکاوک می‌خندید

تا هوسِ نارسِ جوانه

در بلوغِ سبزِ برگ

عارفانه بخواند

و کامِ نوبرانه‌ی گیلاس

از شهدِ خورشید

سیراب بماند

 

اگر پروایِ جان نبود

سنجاقکِ سرگردان

با نفسِ رنگینِ زمین

می‌رقصید

تا شوقِ وحشیِ گل ریزه‌هایِ کوهستان را

در هوایِ خمارِ بامداد

به سرخوشی بکشاند

و شیطنتِ جوجه‌ی بلدرچین را

از اسارتِ پوستینِ سپیدش

برهاند

 

 

اگر پروایِ جان نبود

صورت روشنِ خورشید

در حسِ خیسِ رود

می‌درخشید

تا فوجی از نوزادگانِ رنگین‌کمان

از جانِ روانِ آب

برخیزند

و در عمقِ نیلی آسمان

سر بندِ هفت رنگی را

بر طاقِ غریبانه‌ی شهر

بیاویزند

 

اگر پروایِ جان نبود و

بر تنِ زخمیِ پرنده

از هجومِ زمستان نشان نبود

تعبیرِ خوابِ سنجاقک

شاید آسان می‌نمود.


ارسلان-تهران

03/02/1403

هیچ نظری موجود نیست: