۱۳۹۹ بهمن ۱۳, دوشنبه

یاد از بهار



لالاییِ آلاله و
گونه ی رنگینِ افق
شوقِ عاشقانه ی شقایق
لابلایِ کشتزار
نمِ بارانِ شبانه و
کاهگلِ خیسِ دیوار

گویا هنوز بهار
رختِ خیال می پوشد و
دلِ بی قرار
در هوایِ دیگری
می جوشد

سرودِ سرخِ سحر و
بازیِ برگچه بر آب
ساقه ی پرتمنایِ نیلوفر و
هوسِ بی تابِ خواب

گویا هنوز بهار
رختِ خیال می پوشد و
دلِ بی قرار
در هوایِ دیگری
می جوشد

نفسِ سرشار از غرورِ جنگل و
حسَِ شاخه هایِ نور
در لمسِ بی واسطه ی خاک
تنِ برهنه ی برگ و
وزشِ نسیمِ نمناک

گویا هنوز بهار
رختِ خیال می پوشد و
دلِ بی قرار
در هوایِ دیگری
می جوشد

یاد از بهار و
این همه دلِ داغدار ؟
سقوطِ آرامِ برگ و
باورِ خزانی سوگوار
باغ  اما هنوز
رختِ خیال می پوشد و
بهار
در دلِ بی قرار
می جوشد


ارسلان - تهران
هشتم مهر ماه نود و نه

هیچ نظری موجود نیست: