از رویایِ گریزانم
چه می خواهی
هنگامی که
هر شب
قرار از خوابِ نیم بندی می ربایی
که خراب
از سوسویِ دوردستِ افق
دیدارِ آشنایی را
انتظار می کشد
از آسمانِ بی سامانم
چه می خواهی
در غوغایی که
بارانِ ستارگان هم
از
سکوتِ سنگینِ کوه
رنگ می بازد و
اندوهِ پُرسُتوهِ ابر
گوشه ی چشم را
به سوزشی می نوازد
از شعرِ پریشانم
چه می خواهی
وقتی که هر بامداد
دانه هایِ خیسِ واژگان
بر صورتِ مه گرفته ی آینه
رخ می گشایند و
آرامشِ سپیدِ کاغذ را
به طوفانی می ربایند
از جانانِ نهانم در جان
چه می خواهی
آنجایی که
زبان از
تکراری عیان
به جان می آید و
دل را
به نوشته ای
عریان
می گشاید
ارسلان-تهران
سی و یکم خرداد 1403
این شعر بهخوبی احساسات عمیق شاعر را در قالب سوالاتی مکرر و تکرارشونده منعکس میکند و میتوان آن را به عنوان یک پرسش فلسفی از مخاطبی ناشناس تفسیر کرد. در ادامه، برخی از نکات مهم این شعر را بررسی میکنیم:
شاعر در هر بند از شعر از یک عنصر مختلف وجودی یا ذهنی خود پرسش میکند: رویا، آسمان، شعر، و جانان. این عناصر، هرکدام نمادی از بخشی از شخصیت یا دنیای درونی شاعر هستند. با تکرار سوال "چه میخواهی"، شاعر انگار در تلاش است تا علت آشفتگی و بیقراری درونی خود را پیدا کند.
2. ساختار سوالی و بیپاسخ:
یکی از ویژگیهای برجسته این شعر، ساختار سوالی آن است که در تمام بخشهای شعر تکرار میشود. این سوالات به عنوان یک تکنیک ادبی به شکل گیری فضایی از ابهام و تنش کمک میکنند. به نظر میرسد این سوالات بدون پاسخ باقی میمانند و مخاطب را در حالتی از تأمل و پرسش فرو میبرند. شاعر در اینجا بهدنبال پاسخ نیست، بلکه بیشتر از طریق سوالات در حال بازتاب احساسات و افکار درونی خویش است.
3. استفاده از تصاویر انتزاعی و استعاری:
شاعر با بهرهگیری از تصاویر انتزاعی و استعاری مانند "رویای گریزان"، "آسمان بی سامان"، "باران ستارگان" و "اندوه ابر" فضایی را میآفریند که بهوضوح حالتی از سردرگمی، ناامیدی، و شاید جستوجوی معنایی پنهان را منتقل میکند. این تصاویر که به شکل هنری بیان شدهاند، باعث میشوند که خواننده با شاعر همراه شده و احساسات پیچیده و پنهانی او را تجربه کند.
یکی از عناصر کلیدی این شعر، وجود تضاد و تناقض است. شاعر از "خواب نیمبند" سخن میگوید که "قرار" از آن ربوده میشود، و یا از سکوت کوه و بارانی که از آن میگذرد، اما در عین حال از "سوزش" و "اندوه" سخن میگوید. این تضادها نشانگر تلاش شاعر برای بیان نوعی بیقراری درونی و ناپایداری است که در وجود او حضور دارد.
5. بیان هنری و زبانی قوی:
شاعر از زبانی پیچیده و تصویری استفاده میکند که در خدمت بیان مفاهیم عمیق شعر قرار میگیرد. کلمات به دقت انتخاب شده و توانستهاند احساسی قوی از جستوجو و ناامیدی را به خواننده منتقل کنند. ترکیبهای شعری همچون "سکوت سنگین کوه"، "دانههای خیس واژگان"، و "آرامش سپید کاغذ" نه تنها تصویری قوی از وضعیت روحی شاعر ایجاد میکنند، بلکه از نظر زبانی نیز خلاقیت و زیبایی خاصی به شعر میبخشند.
6. تم تکرار و بازگشت به درون:
تم تکرار در این شعر نقش مهمی بازی میکند. شاعر با تکرار سوال "چه میخواهی" به نوعی بازگشت به درون خود و جستوجوی معنا را نشان میدهد. این سوالات مکرر بیانگر نوعی گفتگو با خود و نوعی تلاش برای کشف حقیقتی پنهان است که همچنان گمشده باقی مانده.
شعر "چه میخواهی" اثری تأملبرانگیز است که با استفاده از زبانی استعاری، تصاویری قوی و فضایی ابهامآلود، مخاطب را درگیر پرسشهای فلسفی و درونی میکند. تکرار سوالات و بهرهگیری از عناصر طبیعی و انتزاعی به شعر عمق بیشتری بخشیده و آن را به یک تجربهی ذهنی و عاطفی تبدیل کرده است.
شعر "چه میخواهی" بهصورت کلی بهعنوان یک سفر درونی در جستوجوی معنا و تلاش برای کشف اسرار درون قابل تفسیر است. این شعر با استفاده از زبان استعاری و تصاویر پیچیده، به حالتی از بیقراری، جستوجو و نیاز برای فهم چیزی عمیقتر اشاره میکند. هر بخش از این شعر میتواند نماد یکی از ابعاد وجودی شاعر باشد که در پی پاسخ به سوالی بنیادی از خود یا مخاطبی ناشناس است.
رویا و انتظار برای دیدار آشنا (رویاهای گریزنده):
شعر با پرسش از رویای گریزان آغاز میشود. رویایی که دست نیافتنی و گریزنده است و شاعر را در هر شب بیقرار میکند. شاعر از افق دوردستی سخن میگوید که در انتظار دیدار آشنایی است. این بخش به نوعی بیانگر امید و انتظاری درونی است که هرچند هنوز به واقعیت نپیوسته، اما همچنان دستنیافتنی است و شاعر را بیقرار نگه میدارد. رویا در اینجا نمادی از آرزویی است که همواره در دوردستها میماند.
آسمان بیسامان و تنهایی (آشفتگی و سنگینی سکوت):
در بخش بعدی، شاعر از "آسمان بیسامان" و غوغای باران ستارگان سخن میگوید. این تصاویر نشاندهنده نوعی آشفتگی درونی و بینظمی است که بر جهان شاعر حاکم است. باران ستارگان که رنگ میبازد و اندوه ابری که گوشهی چشم را میسوزاند، به نوعی نماد حس تنهایی و سنگینی احساسی هستند که شاعر در دل خود احساس میکند. این بخش از شعر، نمایانگر شکستهای کوچک و بزرگ در زندگی است که شاعر را در عمق یک سکوت سنگین و نامیدانه فرو برده است.
شعر پریشان و قدرت واژگان (بیان ناامیدی و آشفتگی در شعر):
در این قسمت، شاعر به شعر پریشان خود میپردازد. کلماتی که همچون دانههای خیس در بامداد رخ میگشایند و آرامش سپید کاغذ را به طوفان میکشند. در اینجا، شاعر نشان میدهد که واژگانش نیز همچون احساساتش در آشفتگی و بینظمی گرفتارند. شعر، که قرار است وسیلهای برای آرامش و بیان باشد، خود به یک طوفان تبدیل شده است و نمیتواند آن آرامشی که شاعر جستوجو میکند، فراهم آورد. این بخش از شعر نماد توان و ناتوانی زبان در بیان احساسات پیچیده است.
جانان نهان و جستوجوی حقیقت درون (کشف هویت و ارتباط):
آخرین بخش شعر به "جانان نهان" در دل شاعر اشاره دارد. در اینجا، شاعر به جستوجوی درونی خود میپردازد و از زبان که از تکرار بیهوده به جان آمده است سخن میگوید. دل شاعر در این مرحله میخواهد حقیقتی را عریان کند و به آن دست یابد. جانان در اینجا نماد چیزی یا کسی است که عمیقاً در دل شاعر پنهان است؛ شاید یک حقیقت گمشده یا یک احساس عمیق که هنوز بهدرستی فهم نشده است.شعر "چه میخواهی" نمایانگر جستوجوی معنایی و فلسفی در زندگی شاعر است. این شعر با پرداختن به جنبههای مختلف دروننگری، از رویای گریزان گرفته تا آشفتگیهای درونی و تلاش برای کشف حقیقت پنهان، به خوبی نشان میدهد که چگونه شاعر درگیر یک پرسش بزرگ و بنیادی است: چه چیزی میخواهی؟ این سوال نه تنها به مخاطب شعر، بلکه به خود شاعر نیز برمیگردد و نمایانگر تلاش او برای پیدا کردن پاسخ در برابر احساسات و آشفتگیهای درونیاش است.
مقایسهای که میتوان در مورد این شعر و دیگر اشعار با مضامین مشابه انجام داد، به بررسی نحوهی پرداخت به احساسات، استفاده از تصاویر و نمادها، و همچنین رویکرد شاعر در بیان درونیات خود مربوط میشود. در ادامه، شعر "چه میخواهی" را با برخی از ویژگیهای مشترک و تفاوتهای آن نسبت به دیگر اشعار فارسی و جهانی در زمینهی بیان احساسات عمیق و جستوجوی معنای درونی بررسی میکنیم.
1.تصویرسازی و نمادها:
در اشعار حافظ، بهویژه غزلیات، ما با استفاده از نمادهای عشق و عرفان مواجه هستیم، مانند "باده"، "ساقی"، "میخانه" و "یار". این نمادها بهعنوان ابزاری برای بیان موضوعات عرفانی و فلسفی به کار میروند. در شعر "چه میخواهی"، شاعر نیز از تصاویر خیالی مانند "رویا"، "آسمان"، "باران ستارگان" و "شعر پریشان" بهره میبرد، اما بیشتر به مسائل شخصی و درونیات ذهنی توجه دارد.
- حافظ غالباً از نمادهایی عرفانی برای بیان جستوجوی حقیقت و معنای الهی استفاده میکند، اما در این شعر، جستوجوی درونی شاعر بیشتر به کاوش در خود و احساسات شخصی گرایش دارد.
زبان و سبک بیان:
- حافظ در بسیاری از اشعار خود از زبانی روان و ساده استفاده میکند که خواننده را به سادگی به اعماق مفاهیم عرفانی هدایت میکند. در مقابل، زبان شعر "چه میخواهی" پیچیدهتر و انتزاعیتر است و شاعر به کمک زبان استعاری و تصاویری انتزاعی، فضایی مبهمتر و رازآلودتر ایجاد میکند.
- هر دو شاعر از تکرار بهعنوان تکنیکی برای ایجاد تاکید و جلب توجه مخاطب استفاده میکنند. در اشعار حافظ، تکرار گاه در قالب ارجاع به مفاهیم عرفانی دیده میشود، در حالی که در این شعر، تکرار سوال "چه میخواهی" نشان از جستوجوی بیپایان شاعر در دل آشفتگیهای درونی دارد.
مقایسه با اشعار نیما یوشیج:
- استفاده از تصاویر طبیعی:
- نیما یوشیج بهعنوان پدر شعر نو فارسی، اغلب از عناصر طبیعی مانند کوه، دریا و باد برای بیان احساسات و تجربههای درونی خود استفاده میکرد. در شعر "چه میخواهی"، شاعر نیز از عناصر طبیعی مانند "آسمان"، "ابر"، و "کوه" برای بیان احساسات آشفتگی و اندوه بهره میگیرد. این تصاویر هرچند انتزاعیتر از تصاویر نیما هستند، اما شباهتهایی در رویکرد شاعر برای ایجاد ارتباط بین طبیعت و احساسات انسانی دیده میشود.
- بیان احساسات درونی:
- اشعار نیما اغلب با نگاهی به جامعه و انسان به عنوان موجودی درگیر در طبیعت و دنیای بیرونی سروده شدهاند، اما در شعر "چه میخواهی"، تمرکز بیشتر بر دروننگری و احساسات شخصی شاعر است. نیما در شعرهای خود اغلب تضاد بین انسان و طبیعت یا جامعه را برجسته میکند، در حالی که شاعر در این شعر به آشفتگیهای درونی خود و تلاش برای فهمیدن آن میپردازد.
مقایسه با اشعار ریلکه (Rainer Maria Rilke):
تم جستوجو و پرسشگری:
- راینر ماریا ریلکه، شاعر مشهور آلمانی، در اشعار خود به موضوعات فلسفی و جستوجوی معنای زندگی و وجود پرداخته است. در اشعار او، پرسشگری دربارهی هستی و معنا بهطور مداوم دیده میشود، همانطور که در شعر "چه میخواهی"، شاعر در جستوجوی معنایی پنهان است. هر دو شاعر از پرسش به عنوان ابزاری برای بیان احساسات و افکار پیچیده استفاده میکنند.
- ریلکه در آثار خود از نمادها و استعارهها برای بیان پیچیدگیهای زندگی استفاده میکند، مشابه به نحوهی استفادهی شاعر در این شعر از تصاویر انتزاعی.
رویکرد به زبان:
- زبان ریلکه اغلب فلسفی و عمیق است، اما در عین حال ساده و قابل درک برای مخاطب. شعر "چه میخواهی" نیز به زبانی فلسفی و انتزاعی سروده شده، اما با پیچیدگیهای بیشتر در انتخاب تصاویر و کلمات. این شعر همچون اشعار ریلکه، درگیر یک جستوجوی ذهنی و درونی است.
شعر "چه میخواهی" در مقایسه با دیگر اشعار فارسی و جهانی، از نظر مضمون و رویکرد، به اشعار فلسفی و عرفانی شباهت دارد. همانطور که در اشعار حافظ و ریلکه، جستوجوی معنای زندگی و حقیقت از طریق پرسشگری برجسته است، در این شعر نیز تکرار سوالات و استفاده از تصاویر انتزاعی، بیانگر تلاش شاعر برای کشف حقایق درونی و پاسخ به بیقراریهای ذهنی است. با این حال، تفاوتهای مهمی در رویکرد این شعر نسبت به نیما و حافظ دیده میشود، چرا که تمرکز بیشتری بر دروننگری شخصی و کمتر بر عرفان یا مسائل اجتماعی دارد.
برای نقد و بررسی شعر "چه میخواهی" باید به جنبههای مختلف آن، از جمله ساختار، زبان، محتوا، و نحوهی بیان احساسات توجه کنیم. در حالی که این شعر نقاط قوت زیادی دارد، میتوان چندین جنبه را مورد انتقاد قرار داد:
1. پیچیدگی بیش از حد زبان:
یکی از انتقادات اصلی که به این شعر وارد میشود، پیچیدگی بیش از حد در زبان و تصاویر است. شاعر از تصاویر و استعارههای پیچیدهای مانند "باران ستارگان" و "اندوه پُرسُتوهِ ابر" استفاده میکند که میتواند مخاطب را در فهم معنای دقیق شعر دچار سردرگمی کند. این پیچیدگی ممکن است باعث شود برخی خوانندگان با شعر ارتباط کافی برقرار نکنند.انتقاد: استفاده از تصاویری که بیش از حد انتزاعی هستند، میتواند شعر را برای برخی مخاطبان غیرقابلفهم یا دور از احساسات ملموس و روزمره کند. گاهی اوقات، زبانی سادهتر میتواند به انتقال بهتر مفاهیم و ارتباط بیشتر با مخاطب کمک کند.
2. تکرار مداوم سوال "چه میخواهی":
تکرار سوال "چه میخواهی" در شعر بهعنوان یک تکنیک ادبی استفاده شده است. هرچند این تکنیک در ایجاد احساس تکرار و بیپایانی جستوجوی شاعر مؤثر است، اما ممکن است در بخشهایی از شعر به یکنواختی منجر شود.
- انتقاد: تکرار سوال به مرور از تاثیرگذاری اولیه خود کاسته و ممکن است مخاطب احساس کند که شعر بهجای پیشرفت معنایی، درجا میزند. تنوع در نحوه بیان یا استفاده از سوالات مختلف در هر بند میتوانست به پویایی بیشتر شعر کمک کند.
3. عدم وضوح در مخاطب شعر:
یکی از مسائل اصلی در این شعر، عدم وضوح در مشخص کردن مخاطب شعر است. شعر مملو از سوالاتی است که به نظر میرسد خطاب به یک مخاطب خاص، یا شاید حتی به خود شاعر باشد. با این حال، هویت یا ماهیت مخاطب مشخص نیست و این میتواند باعث سردرگمی در خواننده شود.
- انتقاد: نبود وضوح در مورد مخاطب، ممکن است باعث شود که خواننده احساس کند ارتباط منطقی و معنایی بین بخشهای مختلف شعر کمرنگ است. اگر شاعر بهطور مشخصتر در بیان اینکه این سوالات به چه کسی یا چه چیزی خطاب میشود عمل میکرد، شعر به لحاظ مفهومی میتوانست قدرتمندتر باشد.
4. استفادهی مکرر از استعارههای سنگین:
این شعر پر از استعارهها و تصاویر نمادین است. اگرچه این استفاده به عمق و زیبایی شعر کمک کرده است، اما در برخی بخشها از استعارههایی استفاده شده که میتوانند سنگین و دشوار برای فهم باشند. این ممکن است تجربهی خواندن را برای مخاطبان عمومی سخت کند.
- انتقاد: اگرچه استفاده از استعارهها برای بیان پیچیدگیهای درونی شاعر ضروری است، اما در بعضی قسمتها سادهسازی تصاویر یا انتخاب استعارههای ملموستر میتوانست ارتباط عمیقتری با خواننده ایجاد کند. پیچیدگی بیش از حد ممکن است برخی از مخاطبان را از درک پیام کلی شعر دور کند.
5. فقدان پیشروی معنایی و احساسی:
یکی از انتقادات دیگری که ممکن است به این شعر وارد شود، فقدان پیشروی معنایی یا تغییر در احساسات شاعر در طول شعر است. شعر در چندین بخش تکرار موضوعات مشابه دارد و حرکت خاصی در بیان احساسات از یک وضعیت به وضعیت دیگر دیده نمیشود.
- انتقاد: شعر بیشتر از طریق تکرار تصاویر و پرسشها احساسات مشابهی را بیان میکند، اما پیشرفتی در معنا یا احوال درونی شاعر مشاهده نمیشود. اضافه کردن تحول یا تغییری در احساسات، به ویژه در انتهای شعر، میتوانست اثری پویاتر و قابل لمستر خلق کند.
6. ترکیب تصاویر طبیعی و انتزاعی:
استفاده از تصاویر طبیعی در کنار مفاهیم انتزاعی گاه به شعر عمق بخشیده است، اما این ترکیب میتواند گاهی نامنسجم یا غیرمنطقی بهنظر برسد. بهعنوان مثال، ترکیب "اندوه ابر" با "باران ستارگان" که مفهومی انتزاعیتر است، ممکن است ارتباط مفهومی مشخصی برای مخاطب نداشته باشد.
- انتقاد: ترکیب تصاویر مختلف گاهی ممکن است به شعر لطمه بزند، زیرا خواننده تلاش میکند پیوند معنایی بین تصاویر بیابد. استفاده متوازنتر از تصاویر طبیعی و انتزاعی میتوانست به همگنی بیشتر شعر کمک کند.
شعر "چه میخواهی" اثری زیبا و پر از تصاویر ادبی و استعاری است که حس و حال شاعرانهای عمیق را به مخاطب منتقل میکند. با این حال، پیچیدگی زبان، تکرار موضوعات و استعارهها، و فقدان پیشروی معنایی میتواند چالشهایی برای درک کامل شعر ایجاد کند. سادهسازی برخی از تصاویر و ایجاد تحول درونمایهها ممکن است به غنیتر شدن تجربه خواننده کمک کند و شعر را برای طیف گستردهتری از مخاطبان قابلفهم و ارتباطیتر کند.
سبک شعر
سبک شعر "چه میخواهی" را میتوان در دستهی شعر نو فارسی قرار داد که با ویژگیهای زیر همراه است:
1. استفاده از زبان استعاری و نمادین:
شاعر در این شعر از زبانی سرشار از استعارهها و نمادها استفاده کرده است که از ویژگیهای بارز سبک شعر نو، بهویژه تحت تاثیر نیما یوشیج، به شمار میرود. شاعر از عناصر طبیعی مانند "آسمان"، "ابر"، و "ستارگان" بهعنوان نمادهایی برای بیان احساسات درونی و عواطف پیچیده استفاده میکند. این نوع تصویرسازی به فضای انتزاعی شعر عمق بیشتری میبخشد.
2. ساختار آزاد و بدون قافیه:
همانطور که در بیشتر اشعار نو دیده میشود، این شعر نیز از ساختار قافیه و وزن کلاسیک فاصله گرفته است. شاعر از زبانی آزاد و بدون قیدوبندهای قالبهای سنتی مانند غزل و مثنوی استفاده میکند. این آزادی به شاعر اجازه میدهد تا احساسات خود را بهطور طبیعی و بدون محدودیت بیان کند. این ویژگی یکی از نشانههای اصلی شعر نو است که به شاعران امکان میدهد تا از قالبهای کهن فاصله بگیرند و به نوعی بیان آزاد دست یابند.
3. بیان درونیات و احوالات ذهنی:
یکی از ویژگیهای مهم سبک شعر نو، تمرکز بر احساسات و افکار درونی شاعر است. در این شعر نیز شاهد بیان دغدغهها و پرسشهای ذهنی و درونی شاعر هستیم. شاعر در هر بند با طرح سوال "چه میخواهی" به نوعی وارد گفتوگوی درونی با خود یا مخاطب خیالی میشود. این نوع بیان دروننگرانه و شخصی از ویژگیهای شعر نو و شاعران مدرنیست فارسی است، که بیشتر بر تجربههای فردی و احساسی تمرکز دارند تا مفاهیم کلانتر.
4. استفاده از تصاویر انتزاعی:
در این شعر، تصاویر بهشدت انتزاعی و گاه پیچیده هستند. شاعر از عناصری مانند "رویاهای گریزنده"، "باران ستارگان"، و "اندوه ابر" استفاده میکند که همگی تصاویری فراتر از درک روزمرهاند و به سطوح بالاتری از معنا اشاره میکنند. این نوع استفاده از تصاویر، بهویژه در شعر مدرن و نو فارسی بسیار رایج است و به شعری که بیشتر بر احساسات و مفاهیم درونی تاکید دارد، فضای شاعرانه و انتزاعی میبخشد.
5. تکرار بهعنوان تکنیک ادبی:
شاعر در طول شعر از تکرار سوال "چه میخواهی" استفاده کرده است که بهعنوان یک تکنیک ادبی در بسیاری از اشعار نو دیده میشود. این تکرار نه تنها به ساختار شعر ریتم میبخشد، بلکه حالت پرسشی و جستوجوگری شاعر را تقویت میکند. تکرار در این سبک به عنوان ابزاری برای برجسته کردن یک مفهوم یا ایجاد حس پیوستگی و مداومت به کار میرود.
6. رویکرد فلسفی و وجودی:
درونمایه این شعر از نوعی دغدغههای فلسفی و وجودی سرچشمه میگیرد. پرسشهایی که شاعر از خود و جهان پیرامون مطرح میکند، بازتاب نوعی جستوجوی معنایی است که از ویژگیهای شعرهای فلسفی و وجودی در سبک نو به شمار میآید. شاعران این سبک معمولاً به جای پرداختن به مسائل اجتماعی یا تاریخی، به دنبال مفاهیم فلسفیتر و سوالات اساسی درباره زندگی، هویت و معنای وجود هستند.
نتیجهگیری درباره سبک:
شعر "چه میخواهی" را میتوان بهوضوح در سبک شعر نو طبقهبندی کرد. این شعر با استفاده از زبانی آزاد، استعارهها و نمادهای پیچیده، و تمرکز بر احساسات درونی و پرسشهای فلسفی، در ادامهی راه نیما یوشیج و سایر شاعران نوگرا قرار میگیرد. رویکرد انتزاعی و فلسفی در کنار ساختار بدون قافیه و وزن، به شعر کمک میکند تا فضایی مدرن و شخصی ایجاد کند که از مشخصههای بارز شعر نو فارسی است.
شعری که از لحاظ مضمون و ساختار به شعر "چه میخواهی" شباهت دارد، میتواند یکی از اشعار فروغ فرخزاد باشد. فروغ بهطور گسترده به بیان احساسات درونی، جستوجوی معنای زندگی، و کشمکشهای ذهنی و فلسفی پرداخته است. در اینجا یکی از اشعار او که با مضمون جستوجوی معنایی و بیان تنهایی درونی همخوانی دارد، ارائه میشود:
شعر فروغ فرخزاد - "تنها صداست که میماند":
ای همنشین دیرینه، میخواهمت هنوز
ای پرتوِ امیدی بر بامِ شامِ من
ای همزبان شبهای تنهاییِ دلم
میخواهمت هنوز، میخوانمت هنوز
اما چو باد در دل شب میگذری ز من
افسرده دل، به دامن شب میسپارمت
دیگر نمیدمد به دل از چهرهات فروغ
خاموش میشوی و غریبانه میروی
خاموش میشوی و غریبانه میروی
تکرار احساس جستوجو و پرسشگری:
همانند شعر "چه میخواهی"، این شعر فروغ نیز درونمایهای از جستوجوی معنای گمشده دارد. هر دو شعر به بیان تنهایی و نیاز به پیدا کردن یا بازگشت چیزی از دست رفته میپردازند.
فضای انتزاعی و مبهم:
در هر دو شعر، فضایی از ابهام و سردرگمی حاکم است. فروغ نیز در این شعر با فضایی از ناامیدی و انتظار مواجه است، همانطور که در "چه میخواهی"، شاعر در جستوجوی معنایی از چیزی گریزنده است.
حس ناامیدی و از دست رفتن:
شعر فروغ و شعر "چه میخواهی" هر دو حس ناامیدی و از دست دادن را به تصویر میکشند. در شعر فروغ، این از دست دادن بهصورت خاموشی و دوری مخاطب بیان میشود، در حالی که در شعر "چه میخواهی"، رویای گریزنده و بیقراری درونی نمایانگر این از دست دادن است.شعر فروغ فرخزاد "تنها صداست که میماند" از لحاظ مضمون و ساختار شباهتهای زیادی به شعر "چه میخواهی" دارد. هر دو شعر با تصاویر انتزاعی، فضای پرسشگری و احساس تنهایی و ناامیدی، به جستوجوی معنای عمیق درونی و ارتباط با مفهومی گمشده میپردازند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر