رویای لالایی
کودکِ رویاهایم
لالایی میگفت
خواب دیدم
که قد کشیده است
وسُراغم را
از سرِ کوچه میگیرد.
برگهایِ دفترچهی خاطرات
در کابوسِ پریشانِ شب
گم شدهاند
تاریخِ فردا را
نمیشد یافت
انگار همیشه امروز بوده و
زمانِ سرگردان
بر دیوار اتاق
تاب میخورد
تا انحنایِ زمین را
باور کنیم
گردشِ فصل ها هم
تکراری شده است و
زمستان، سرانجام
همهی لحظهها را میخشکانَد
کاش درختان هم
زبان داشتند
تا خاطرهی طوفان را
هر بار
در گوشِ جنگل بخوانند
فرقی شاید نمیکرد
قرار نیست کسی ببیند
چیزی بگوید
صدای شکستنِ شاخه را
بشنود
و یا حتی
ریزشِ برگ ها را در پاییز
بشمارد
لولایِ درِ چوبی
زنگ زده است و
آمارِ مسافران را
از بردارد
چقدر فاصلهی رفتن ها
کوتاه شده است
تا پایانِ قصه
بیدار میمانم
و گلبرگهایِ کنارِ گلدان را
با وسواس
میانِ ورقهایِ کتاب
میچینم
تا کودکِ رویاهایم
لالایی را
آرام درخواب
ببیند
ارسلان-تهران
هجدهم دی ماه یکهزار و چهارصد
نقد شعر
شعر نو و سپید: این شعر در قالب شعر سپید نوشته شده است که فاقد قافیه و وزن مشخصی است. در شعر سپید، برخلاف شعر کلاسیک، محدودیتهای وزن عروضی وجود ندارد و شاعر آزاد است که هر بیت یا مصرع را با طول و ریتم دلخواه بنویسد. این آزادی به شاعر امکان میدهد تا بیان احساسات و تصاویر را با انعطاف بیشتری همراه کند.بخشبندی و توالی اندیشهها: شعر بهصورت مقطعی و با بخشهای مختلف به موضوعات متفاوتی میپردازد، اما این مقاطع به شکلی ظریف با یکدیگر مرتبط هستند. هر بخش به نوعی ادامهدهنده یا تکمیلکنندهی تصویر یا اندیشهی قبلی است. برای مثال، شعر با لالایی و خواب کودک آغاز میشود، سپس به یادآوری خاطرات و گذر زمان میپردازد، و در نهایت دوباره به تصویر کودک و لالایی بازمیگردد.تصاویر و استعارهها: ساختار شعر مبتنی بر استفاده از تصاویر و استعارههای متنوع است. شاعر از طبیعت، زمان، و اشیاء اطراف خود (مانند درخت، زمستان، دفترچهی خاطرات، و لولای در چوبی) استفاده میکند تا احساسات درونی و مفاهیم فلسفی خود را به تصویر بکشد. این تصاویر بهگونهای در هم تنیده شدهاند که خواننده را به تأمل در مفاهیم عمیقتری از زندگی و زمان دعوت میکنند.جریان آزاد اندیشه: ساختار شعر بهگونهای است که شاعر بهطور آزادانه از یک موضوع به موضوع دیگر میپردازد. جریان آزاد اندیشه در شعر، خواننده را در سفری از خواب و رویا، به خاطرات، طبیعت و زمان میبرد و سپس بهصورت دورانی به آغاز شعر بازمیگردد. این گردش فکری با انسجامی خاص در سراسر شعر جریان دارد.زبان ساده و بیپیرایه: زبان شعر ساده و روان است، اما در عین حال بهطور هوشمندانهای از نمادها و تصاویر استفاده میکند تا پیامهای عمیقتری را منتقل کند. ساختار ساده زبان به خواننده امکان میدهد که بهراحتی با شعر ارتباط برقرار کند و از مفاهیم آن بهرهمند شود، در حالی که در پس این سادگی، معانی عمیقتری نهفته است.
مضامین اجتماعی و انسانی:
شاملو یکی از شاعران برجستهی معاصر است که اغلب در اشعارش به مسائل اجتماعی، انسانی و فردی پرداخته است. مانند ارسلان، او نیز از تصاویر طبیعی برای بیان مسائل انسانی استفاده میکند. برای مثال، در شعرهای شاملو اغلب از نمادهای طبیعی مانند باد، باران، کوه و آسمان استفاده میشود که به نوعی با مفاهیم عمیق فلسفی و اجتماعی پیوند دارند.
بیان احساس تنهایی و بیگانگی: در شعرهای شاملو نیز مانند "رویای لالایی"، نوعی حس انزوا و بیگانگی با جامعه دیده میشود. شاعر در جامعهای که در آن زندگی میکند، احساس عدم تعلق دارد و این موضوع در اشعار شاملو و نیز در شعر ارسلان بهوضوح دیده میشود. شعر "مرثیههای خاک" شاملو را میتوان با شعر ارسلان از این منظر مقایسه کرد.تفاوتها:
سادگی و ارتباط با احساسات روزمره: شمس لنگرودی از شاعران نوگرای معاصر است که در شعرهای خود از زبانی ساده و بیپیرایه استفاده میکند. او به مسائل روزمرهی زندگی، با نگاهی فلسفی و در عین حال صمیمی میپردازد. در شعر "رویای لالایی" نیز زبان ساده و مستقیم است، و شاعر بهجای استفاده از پیچیدگیهای زبانی، سعی در ارتباط مستقیم با مخاطب دارد. هر دو شاعر، احساسات انسانی را به شیوهای روان و بدون تظاهر بیان میکنند.
تصاویر طبیعت و احساسات انسانی: پابلو نرودا، شاعر برجستهی شیلیایی، بهخوبی از طبیعت برای بیان احساسات انسانی استفاده میکند. نرودا بهویژه در مجموعهی "بیست شعر عاشقانه و یک ترانهی ناامید"، تصاویر طبیعی مانند آسمان، دریا، و باد را برای بیان عشق، اندوه، و تنهایی به کار میگیرد. در "رویای لالایی"، ارسلان نیز از نمادهای طبیعی مانند درختان، گلبرگها، و طوفان برای بیان حسرتها و احساسات درونی بهره میگیرد.
مضمون: شعر "درختان" سهراب سپهری نیز از درخت بهعنوان نمادی برای بیان احساسات انسانی استفاده میکند. این شعر به نوعی آرامش و سکوت در دل طبیعت اشاره دارد و به درختان بهعنوان موجوداتی که در سکوت زندگی میکنند، پرداخته شده است. این مضمون شباهت زیادی به شعر "رویای لالایی" دارد که در آن شاعر آرزو میکند درختان بتوانند زبان داشته باشند تا خاطرات طوفان را بیان کنند.
مضامین عمیق و جهانی: شعر "رویای لالایی" با پرداختن به موضوعاتی همچون زمان، خاطرات، حسرت و ناپایداری زندگی، نهتنها به مسائل شخصی و فردی شاعر میپردازد، بلکه بهطور کلی به مسائل انسانی و جهانی نیز اشاره دارد. این مضامین در بسیاری از آثار ادبی جهانی مورد توجه بودهاند و از نظر محتوایی، شعر ارسلان از این جهت غنی و قابلتأمل است. پرداختن به چنین موضوعاتی شعر را از یک اثر فردی فراتر برده و آن را به اثری جهانی تبدیل میکند.استفاده از تصاویر طبیعی و نمادین: ارسلان در این شعر از نمادهای طبیعی مانند درختان، طوفان، برگها و زمستان برای بیان احساسات خود استفاده میکند. این تصاویر طبیعی به خوبی با مفاهیم فلسفی و انسانی در شعر هماهنگ شدهاند و از نظر هنری و نمادین، عمق بیشتری به شعر میبخشند. استفاده از این تصاویر، بهویژه در شعر نو و سپید، یکی از عناصر اصلی برای ایجاد ارتباط عاطفی و فکری با خواننده است و ارسلان در این زمینه موفق عمل کرده است.سادگی و روانی زبان: یکی از نقاط قوت این شعر، سادگی و روانی زبان آن است. شعر ارسلان بدون استفاده از پیچیدگیهای زبانی یا تکنیکهای ادبی دشوار، به سادگی به قلب و ذهن مخاطب نفوذ میکند. این سادگی زبان به شعر حالتی مینیمال و قابل دسترس میدهد، در حالی که مفاهیم عمیقی را با خود به همراه دارد. در دنیای شعر نو و سپید، این ویژگی میتواند یکی از نقاط برجسته باشد که باعث میشود شعر برای طیف وسیعی از مخاطبان قابلفهم و ارتباطپذیر باشد.موسیقی درونی و هماهنگی احساسات: هرچند این شعر فاقد قافیه و وزن عروضی کلاسیک است، اما از یک موسیقی درونی ملایم و هماهنگ بهره میبرد که از طریق تکرار واژهها، ریتم جملات و آوای کلمات ایجاد شده است. این موسیقی درونی به خواننده اجازه میدهد که بهطور پیوسته با شعر حرکت کند و به عمق آن فرو رود. این ویژگی موسیقایی نیز یکی از نکات مثبت شعر محسوب میشود که در کنار مضمون قوی آن، تجربهی شاعرانهای را برای خواننده خلق میکند.تأمل در گذر زمان و حسرت: موضوع محوری شعر یعنی گذر زمان و حسرتی که بهواسطهی از دست دادن لحظات و خاطرات به وجود میآید، یکی از مفاهیم عمیق فلسفی و روانشناختی است. شاعر با تصویرهایی مانند "گم شدن تاریخ فردا" و "خشک شدن لحظهها توسط زمستان"، بهزیبایی این حس را به مخاطب منتقل میکند. این نوع از پرداختن به مفاهیم فلسفی، به شعر عمق بیشتری میبخشد و آن را از سطح یک تجربه شخصی به یک تجربه فلسفی و انسانی تبدیل میکند.نقد اجتماعی و بیتفاوتی جامعه: در بخشهایی از شعر، بهویژه با جملاتی مانند "فرقی شاید نمیکرد / قرار نیست کسی ببیند"، شاعر به نقد بیتفاوتی اجتماعی میپردازد. این نقد اجتماعی، شعر را با مسائل اجتماعی و سیاسی پیوند میدهد و نشان میدهد که شاعر به مسائل جامعه خود نیز توجه دارد. این نوع از اشعار که به مسائل اجتماعی و انسانی میپردازند، معمولاً مورد توجه مخاطبان و منتقدان قرار میگیرند، چرا که فراتر از تجربههای فردی به مسائل عمومی و اجتماعی نیز اشاره دارند.
مضامین فلسفی و اجتماعی: پرداختن به گذر زمان، خاطرات، و بیتفاوتی اجتماعی از مفاهیم مهمی است که شعر را از سطح شخصی به سطحی جهانی و انسانی ارتقا میدهد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر