۱۴۰۳ مهر ۸, یکشنبه

نقد و بررسی شعر واژگان هنـوز می­ خـوانند

 


                                                  واژگان هنـوز می­ خـوانند

 


واژگانیِ ناشناس
در حسِ سبزِ برگ
ریشه کرده ­اند

تمامیِ فصول
در آسمانِ بهـاری
می­ غـرند
و حسرتی دیرساله
در پستویِ تنهایی
بی­ صدائیت را
شِکوه می­ کند

باز  نمی­ دانم
با کدام کلام
حضورت را بخوانم
تا
مانایی اسارت را
با تـردیدِ رهایی
طاق زند

چیزی یا کسی در من
دوباره می­ خواند
حتی
در هنگامه­ ای که باغ
از صدایِ رویشِ برگ
تهی می­ گـردد

چیزی یا کسی
 هنوز هم
بسانِ سنبله­ ی سبزِ گنـدم
از کوچه­ هایِ کودکی
تا آشفته­ بازار شهـر
در من می­ روید

از سرریزِ قطره ­ها
بر جـدارِ نازکِ دلتنگی
سیراب می­ شود

در فضایِ خالیِ اتاق
پرسه می ­زند
و بر بی­ رنگیِ تکه کاغذی
آرام می­ گیـرد


                                          ارسلان- تهـران
                                         دوم خـرداد 1397



پیشگفتار 


شعر "واژگان هنوز می‌خوانند" از ارسلان محمدی اثری است که به طور نمادین و استعاری به موضوعات پیچیده‌ای مانند تنهایی، حسرت، و جستجوی معنا می‌پردازد. این شعر، با استفاده از زبانی ساده و در عین حال عمیق، به مخاطب احساسات درونی شاعر را منتقل می‌کند.

در ابتدای شعر، واژگانی ناشناس در "حس سبز برگ" ریشه کرده‌اند که تصویری از رشد، زندگی، و طبیعت را به ذهن می‌آورد. این تصویر، همراه با فصولی که در آسمان بهاری می‌غرند، نشان از حرکت زمان و تغییراتی درونی دارد که به‌واسطه‌ی حسرت و سکوتی دیرساله شکل گرفته است. در این بخش، شاعر با استفاده از نمادهای طبیعت، تجربه‌های شخصی خود را به تصویر می‌کشد.

در ادامه، پرسشی درباره‌ی حضور و ماندگاری مطرح می‌شود که به نوعی به بحران هویت و تلاش برای یافتن معنا در زندگی اشاره دارد. شاعر از "تردید رهایی" و "مانایی اسارت" سخن می‌گوید که تقابل میان آزادی و اسارت ذهنی را نشان می‌دهد. این پرسش از اینکه چگونه می‌توان حضور و هویت فردی را در میان این تردیدها و دغدغه‌ها تعریف کرد، یکی از محورهای اصلی شعر است.

در بخش‌های دیگر، تصویری از "باغی که از صدای رویش تهی می‌گردد" و "سنبله‌ی سبز گندم" که از "کوچه‌های کودکی" تا "آشفته‌بازار شهر" می‌روید، تناقض میان امید و ناامیدی، کودکی و بزرگسالی، و آرامش و آشفتگی را ترسیم می‌کند. این تضادها به نوعی وضعیت پیچیده و چندلایه‌ی زندگی انسانی را منعکس می‌کند.

در نهایت، شعر با تصاویری از دلتنگی و پرسه‌زنی در فضای خالی اتاق پایان می‌یابد. این تصاویر به‌خوبی حس فقدان و تلاش برای یافتن معنا در میان تنهایی و انزوای درونی را منتقل می‌کنند. واژگان هنوز می‌خوانند، حتی در سکوت و نبود حضور واقعی، این نشان از قدرت کلمات و احساسات است که به زندگی و وجود شاعر معنا می‌بخشند.

این شعر با زبانی نمادین و استفاده از تصاویر طبیعت، توانسته است حس‌های عمیق انسانی را به‌خوبی به تصویر بکشد و مخاطب را به سفری درونی و احساسی دعوت کند.




مضامین و مفاهیم
ChatGPT

شعر "واژگان هنوز می‌خوانند" سروده‌ی ارسلان محمدی مضامینی عمیق و چندلایه را در خود جای داده است. مفاهیم اصلی شعر حول محورهای زیر می‌چرخند:

  1. تنهایی و حسرت: در بخش‌های مختلف شعر، شاعر به نوعی حسرت دیرینه اشاره دارد که در تنهایی او نهادینه شده است. این حسرت به‌ویژه در سطرهایی که از بی‌صدایی و شکوه کردن از آن سخن می‌رود، برجسته می‌شود. تنهایی شاعر نمودی از تجربه‌های درونی اوست که از راه سکوت و حسرت طولانی مدت، بیان می‌شود.

  2. جستجوی هویت و معنا: یکی از مفاهیم کلیدی در شعر، جستجو برای یافتن حضور و هویت فردی است. شاعر با بیان "نمی‌دانم با کدام کلام حضورت را بخوانم"، به دغدغه‌ای اشاره می‌کند که در یافتن معنای وجود و تعریف هویت خود درگیر است. این جستجو به شکلی فلسفی به دنبال تردید و تلاش برای یافتن پاسخ به سؤالات عمیق انسانی در خصوص رهایی و اسارت است.

  3. گذشت زمان و رشد: طبیعت، فصول، و رشد سنبله‌های گندم در این شعر به عنوان نمادهایی از گذر زمان و رشد طبیعی انسان به کار رفته‌اند. این تصاویر طبیعت، هم به گذشته (کودکی) و هم به زمان حال و بزرگسالی اشاره دارند و تقابل میان دوران‌های مختلف زندگی انسان را به تصویر می‌کشند.

  4. تضاد میان امید و ناامیدی: شاعر با ایجاد تناقض میان "روییدن سنبله" و "تهی شدن باغ از صدای رویش"، حس دوگانگی میان امید به زندگی و ناامیدی از آن را به مخاطب القا می‌کند. این تضادها نشان‌دهنده‌ی کشمکش‌های درونی شاعر میان امید به رشد و پیشرفت و حس پوچی و بی‌ثمری است.

  5. قدرت واژگان و شعر: یکی دیگر از مضامین مهم این شعر، نقش کلمات و زبان در بیان احساسات و تجربیات انسانی است. شاعر به قدرت واژگان اشاره می‌کند که حتی در زمانی که صدای زندگی در سکوت و انزوای درونی شاعر گم شده است، همچنان می‌خوانند و او را به زندگی بازمی‌گردانند. این موضوع نشان از تأثیر ماندگار و عمیق زبان و شعر در بیان دردها و احساسات دارد.

  6. خاطرات و کودکی: در بخشی از شعر، شاعر به "کوچه‌های کودکی" اشاره می‌کند که در تقابل با "آشفته‌بازار شهر" قرار می‌گیرد. این تضاد میان خاطرات دوران بی‌گناهی و ساده‌ی کودکی و آشفتگی‌ها و پیچیدگی‌های بزرگسالی، نشان‌دهنده‌ی تأثیر خاطرات بر زندگی کنونی شاعر است.

در مجموع، این شعر از ارسلان محمدی مفاهیم پیچیده‌ای مانند تنهایی، حسرت، جستجوی معنا، گذر زمان، و قدرت واژگان را با زبانی نمادین و شاعرانه به تصویر می‌کشد.




تصاویر، ایماژها و استعارات

شعر "واژگان هنوز می‌خوانند" سروده‌ی ارسلان محمدی به‌خوبی از تصاویر، ایماژها و استعارات برای بیان عمیق‌تر مفاهیم استفاده کرده است. این تصاویر به شکلی هنرمندانه به حس‌های درونی شاعر و مضامین موردنظر او شکل و رنگ می‌بخشند. در ادامه، به بررسی تصاویر و استعارات این شعر می‌پردازیم:

1. واژگانی ناشناس در حس سبز برگ ریشه کرده‌اند

  • ایماژ: این تصویر زنده، واژگان را به‌عنوان موجوداتی طبیعی و زنده به تصویر می‌کشد که در حس سبز برگ (نمادی از تازگی و حیات) ریشه کرده‌اند. این استعاره به پیوند واژگان با طبیعت و احساس زندگی اشاره دارد. همچنین، استفاده از "واژگانی ناشناس" می‌تواند به ناشناخته‌ بودن خود واژگان یا حتی احساسات درونی شاعر اشاره کند که هنوز برای او به‌طور کامل مشخص نشده‌اند.

2. تمامی فصول در آسمان بهاری می‌غرند

  • ایماژ: در این تصویر، تمامی فصول در آسمان بهاری با صدایی بلند و طوفانی می‌غرند. این استعاره می‌تواند به تغییرات ناگهانی و شدید در احساسات شاعر و همچنین گذر زمان اشاره داشته باشد. بهار به‌عنوان نمادی از آغاز و رشد به‌کار رفته، اما حضور "غرش" تضادی بین آرامش بهار و ناآرامی‌های درونی ایجاد می‌کند.

3. حسرتی دیرساله در پستوی تنهایی بی‌صدائیت را شکوه می‌کند

  • استعاره: در این بخش، حسرت به‌عنوان چیزی دیرینه و عمیق در "پستوی تنهایی" قرار دارد. پستو به‌عنوان مکانی تاریک و پنهان به‌کار رفته که در آن، سکوت و بی‌صدایی وجود دارد. حسرت، به شکلی پنهان و بی‌صدا، در این فضای تنهایی و سکوت شکوه می‌کند. این استعاره به حس درونی شاعر و تنهایی عمیق او اشاره دارد.

4. باغ از صدای رویش تهی می‌گردد

  • ایماژ: باغ که معمولاً نماد زندگی، رشد و شکوفایی است، در اینجا تهی از صدای رویش شده است. این تصویر به معنای از دست رفتن امید و حیاتی است که در گذشته وجود داشته است. شاعر از نبود رشد و پیشرفت سخن می‌گوید و این تصویر، حس ناامیدی و پژمردگی را تقویت می‌کند.

5. سنبله‌ی سبز گندم از کوچه‌های کودکی تا آشفته‌بازار شهر در من می‌روید

  • استعاره و ایماژ: سنبله‌ی سبز گندم، نماد زندگی، امید و رشد است. این تصویر از "کوچه‌های کودکی" که نمادی از معصومیت و خاطرات شیرین است، تا "آشفته‌بازار شهر" که نمایانگر دوران بزرگسالی و پیچیدگی‌های زندگی است، در وجود شاعر ریشه دارد. این استعاره رشد و تغییرات فردی را در طول زمان نشان می‌دهد.

6. سرریز قطره‌ها بر جداری نازک دلتنگی سیراب می‌شود

  • ایماژ: در این تصویر، قطره‌ها به نوعی حسرت یا اشک اشاره دارند که از روی جداری نازک، که نمادی از شکنندگی و حساسیت عاطفی است، عبور کرده و دلتنگی را سیراب می‌کنند. این استعاره به شدت عاطفی شاعر و تأثیر عمیق حسرت و دلتنگی بر او اشاره دارد.

7. در فضای خالی اتاق پرسه می‌زند

  • ایماژ: این تصویر حس انزوا و سرگردانی را در فضایی خالی و تهی به تصویر می‌کشد. پرسه زدن در فضای خالی نشان از بی‌هدف بودن و سرگردانی در زندگی دارد و این تصویر به خوبی حس تنهایی و بیگانگی را منتقل می‌کند.

8. بر بی‌رنگی تکه کاغذی آرام می‌گیرد

  • ایماژ: در پایان شعر، شاعر به بی‌رنگی یک تکه کاغذ اشاره می‌کند که واژگان یا احساسات او بر آن آرام می‌گیرند. این تصویر نشان‌دهنده‌ی ارتباط میان واژگان و کاغذ به‌عنوان رسانه‌ای برای بیان احساسات درونی است. بی‌رنگی کاغذ ممکن است به فقدان احساسات یا تجربه‌هایی اشاره کند که هنوز بیان نشده‌اند.

نتیجه‌گیری:

ارسلان محمدی در شعر "واژگان هنوز می‌خوانند" با استفاده از تصاویر و استعارات نمادین، توانسته است پیچیدگی‌های احساسی و فلسفی خود را به زیبایی به مخاطب منتقل کند. استعارات طبیعت مانند برگ، سنبله‌ی گندم، و باغ، همراه با تصاویری از حسرت، دلتنگی، و انزوا، ترکیبی از امید و ناامیدی، رشد و پژمردگی، و سرگردانی را در این شعر به نمایش می‌گذارند.




موسیقی درونی و واج آرایی

شعر "واژگان هنوز می‌خوانند" از ارسلان محمدی دارای نوعی موسیقی درونی است که از طریق تکرار واج‌ها، هماهنگی صداها و ریتم‌های درونی به دست می‌آید. این موسیقی درونی نقش مهمی در تقویت احساسات و مفاهیم شعر دارد و فضای شاعرانه‌ای ایجاد می‌کند که مخاطب را با عمق و لحن آن همراه می‌کند. در ادامه به بررسی موسیقی درونی و واج‌آرایی این شعر می‌پردازیم:

1. واج‌آرایی (تکرار صامت‌ها و مصوت‌ها)

  • تکرار "س": در این شعر، واج "س" بارها تکرار شده است. این تکرار به نوعی زمزمه یا صدای آرام و سرشار از لطافت تبدیل می‌شود و به فضای شاعرانه‌ی شعر عمق می‌بخشد. برای مثال:
    • "حس سبز برگ"
    • "سنبله‌ی سبز"
    • "پرسه می‌زند"
    • "سرریز قطره‌ها"

این تکرار در کلمات مختلف نوعی ریتم آرام و ملایم ایجاد می‌کند که با حس تنهایی و سکوت درونی شعر هماهنگی دارد.

  • تکرار "ش": واج "ش" نیز در بخش‌هایی از شعر تکرار شده است که حس نجوا و آرامش بیشتری به متن می‌بخشد:
    • "شکوه می‌کند"
    • "صدای رویش"
    • "پستوی تنهایی"
    • "آشفته‌بازار شهر"

تکرار این واج‌ها به مخاطب کمک می‌کند تا فضایی از نجوا، سکوت و درون‌نگری را تجربه کند، که با حال و هوای کلی شعر همخوانی دارد.

2. موسیقی معنوی و ریتم درونی

شعر فاقد وزن مشخص عروضی است، اما ریتم و موسیقی درونی آن از طریق چینش کلمات و جملات ایجاد می‌شود. به‌ویژه استفاده از عبارات کوتاه و به‌هم‌پیوسته، حس نوسان و موج‌زدگی احساسی را تقویت می‌کند. به‌عنوان مثال، ساختار سطرها و جملات در برخی قسمت‌ها به‌گونه‌ای است که حس تکرار و بازگشت به موضوع اصلی ایجاد می‌شود:

  • "باز نمی‌دانم / با کدام کلام / حضورت را بخوانم"
  • "چیزی یا کسی / هنوز هم / بسان سنبله‌ی سبز گندم / از کوچه‌های کودکی / تا آشفته‌بازار شهر / در من می‌روید"

این ساختار باعث ایجاد نوعی موسیقی درونی می‌شود که به‌واسطه‌ی تکرار کلمات و ترکیب آن‌ها با مفاهیم، ریتم خاصی به شعر می‌دهد.

3. هم‌آوایی و هماهنگی صداها

در برخی قسمت‌ها، شاعر با استفاده از صداهای ملایم و هارمونیک، نوعی هماهنگی صوتی ایجاد کرده است. برای مثال، استفاده از ترکیب‌هایی مانند "سبز گندم"، "کوچه‌های کودکی"، "سیراب می‌شود"، و "پرسه می‌زند" باعث تقویت صدای نرم و روان شعر می‌شود. این هماهنگی صوتی به شعر حس آرامش و ملایمت می‌دهد که با احساسات عمیق شاعر تناسب دارد.

4. تکرار کلمات کلیدی

تکرار کلماتی مانند "چیزی یا کسی" یا "حضور" و "خواندن" باعث ایجاد نوعی انسجام معنوی و موسیقایی در شعر می‌شود. این تکرارها نه تنها موسیقی درونی را تقویت می‌کنند، بلکه به مضامین مرکزی شعر نیز تأکید بیشتری می‌بخشند. به‌عنوان مثال:

  • "چیزی یا کسی در من دوباره می‌خواند"
  • "چیزی یا کسی هنوز هم... در من می‌روید"

این تکرارها هم‌زمان با خلق موسیقی درونی، به احساس تکرار و پایداری احساسات و تفکرات درونی شاعر اشاره دارند.

نتیجه‌گیری:

موسیقی درونی شعر "واژگان هنوز می‌خوانند" با استفاده از تکرار واج‌ها، ریتم‌های معنوی و ساختارهای تکراری، به مخاطب احساسی عمیق و شاعرانه منتقل می‌کند. واج‌آرایی‌های ملایم و تکرار صداها مانند "س" و "ش" در کنار تکرار کلمات کلیدی، نوعی هماهنگی و موسیقی نرم و ناپیدا در شعر ایجاد کرده است که کاملاً با مضامین و حس و حال درونی آن سازگار است.




نمونه شعرها ی مشابه و مقایسه

برای مقایسه شعر "واژگان هنوز می‌خوانند" از ارسلان محمدی با نمونه‌هایی مشابه از ادبیات معاصر، می‌توان به آثار شاعرانی اشاره کرد که از سبک شعر نو و سپید استفاده کرده‌اند و در شعرهایشان به مضامینی مانند تنهایی، حسرت، و طبیعت پرداخته‌اند. دو نمونه مهم از این دسته شعرها شامل آثار سهراب سپهری و احمد شاملو هستند. در ادامه، چند نمونه شعر مشابه از این شاعران همراه با مقایسه‌ای از آن‌ها با شعر ارسلان محمدی ارائه شده است:

1. سهراب سپهری

یکی از شاخص‌ترین شاعرانی که مضامین طبیعت، انسان و تنهایی را در قالب شعر نو به تصویر می‌کشد، سهراب سپهری است. شعر سپهری به دلیل استفاده از نمادهای طبیعت، پیوند عمیق با زندگی و هستی‌شناسی دارد. نمونه‌ای از شعر او از کتاب "حجم سبز" که با شعر "واژگان هنوز می‌خوانند" شباهت‌هایی دارد:

شعر سهراب سپهری: "صدای پای آب":


من به باغِ فانوس می‌روم. نور را می‌چینم. طعمِ تاریکی را می‌بویم. گوشه‌ای می‌نشینم. خسته است پنجره. من صدایِ رود را می‌شنوم.

مقایسه با ارسلان محمدی:

  • استفاده از نمادهای طبیعت: هر دو شاعر از عناصر طبیعت برای بیان احساسات انسانی بهره می‌برند. در شعر سپهری "نور"، "رود" و "باغ" حضور دارند که به زندگی و پیوند با طبیعت اشاره می‌کنند، و در شعر ارسلان نیز "برگ"، "سنبله‌ی گندم" و "باغ" نمایانگر رشد، امید و زمان هستند.
  • فضای شعر: در هر دو شعر، فضای آرام و معنوی وجود دارد که در آن شاعر به درون خود نگریسته و با سکوت و حسرتی عمیق روبرو است. هر دو شعر به نوعی حس تنهایی و اندیشه درونی شاعر را منعکس می‌کنند.
  • ریتم و زبان: شعر سپهری ریتم آرام و ملایمی دارد که با ریتم درونی شعر ارسلان همخوانی دارد. هر دو شاعر با زبانی ساده و روان از پیچیدگی‌های زندگی انسانی صحبت می‌کنند.

2. احمد شاملو

شعرهای شاملو نیز به موضوعاتی مانند تنهایی، سرگردانی، و مفاهیم فلسفی می‌پردازند. شاملو در بسیاری از آثارش به جستجوی معنا در زندگی و هستی‌شناسی انسان توجه دارد. نمونه‌ای از شعر او:

شعر احمد شاملو: "شکوفه‌ی مرگ":


من مرگ را در دامان این شفق سرخ با دست‌های خودم بوسیده‌ام. این چه سرنوشتِ شومی است که مرا در این ظلمتِ بی‌پایان رها کرده‌ای!

مقایسه با ارسلان محمدی:

  • موضوعات مشترک: هر دو شاعر به موضوعات فلسفی مانند مرگ، سرنوشت و جستجوی معنا می‌پردازند. ارسلان با مضامینی همچون تنهایی و حسرت دیرینه سروکار دارد و شاملو نیز به نوعی از سرنوشت و تلخی زندگی می‌نویسد.
  • فضای شعر: فضای شعر شاملو به‌مراتب تیره‌تر و سنگین‌تر است، در حالی که فضای شعر ارسلان محمدی، اگرچه همچنان حزن‌آلود است، اما همراه با امید و زندگی در طبیعت و واژگان است. شاملو از نمادهایی همچون مرگ و ظلمت بهره می‌برد، در حالی که ارسلان از نمادهای طبیعت و زندگی استفاده می‌کند.
  • زبان و سبک: شاملو زبانی سنگین‌تر و فلسفی‌تر دارد و از مفاهیمی چون مرگ و سرنوشت با لحنی جدی و تاریک صحبت می‌کند، در حالی که ارسلان زبانی ساده‌تر و لطیف‌تر به کار می‌برد و از واژگان و طبیعت برای بیان احساساتش استفاده می‌کند.

3. شعر فروغ فرخزاد

فروغ فرخزاد نیز به‌عنوان شاعری که احساسات درونی، حسرت و جستجوی هویت را در شعرهای خود به تصویر می‌کشد، با ارسلان محمدی اشتراکاتی دارد. نمونه‌ای از شعر او از کتاب "تولدی دیگر":

شعر فروغ فرخزاد: "کسی که مثل هیچ‌کس نیست":


کسی می‌آید کسی می‌آید کسی که در دلش با ماست در نفسش با ماست در صدایش با ماست...

مقایسه با ارسلان محمدی:

  • استفاده از تصاویر احساسی: هر دو شاعر از تصاویر انتزاعی و احساسی برای بیان عمیق‌ترین احساسات خود استفاده می‌کنند. در شعر فروغ، انتظار کسی که شبیه هیچ‌کس نیست، به نوعی جستجوی معنا و هویت در زندگی اشاره دارد که در شعر ارسلان نیز با پرسش از حضور و شکوه تنهایی همخوانی دارد.
  • تنهایی و جستجوی هویت: هر دو شاعر به موضوعاتی مانند تنهایی و جستجوی هویت فردی در جهانی پوچ و ناپایدار پرداخته‌اند. هرچند فروغ با زبانی ساده‌تر و بیانی مستقیم‌تر این احساسات را به تصویر می‌کشد، اما احساسات درونی مشابه در هر دو شعر وجود دارند.
  • فضای شعر: در شعر فروغ نیز فضای تنهایی و جستجو برای یافتن کسی یا چیزی که به وجود معنا ببخشد، حس می‌شود. این موضوع در شعر ارسلان با جستجوی حضوری که در واژگان ناشناس و حسرت دیرینه شکل می‌گیرد، همخوانی دارد.

جمع‌بندی مقایسه‌ها:

  • شعر ارسلان محمدی به‌ویژه از نظر مضامین مانند حسرت، تنهایی، و جستجوی معنا با آثار شاعرانی مانند سهراب سپهری، احمد شاملو، و فروغ فرخزاد هم‌خوانی دارد.
  • سبک و فضا: فضای شعر ارسلان، مانند شعر سپهری، آرام و طبیعی است، با استفاده از تصاویر طبیعت که به‌تدریج احساسات درونی را بازتاب می‌دهد. در مقایسه با شعر شاملو که فضایی سنگین‌تر و فلسفی‌تر دارد، شعر ارسلان حسی لطیف‌تر و شاعرانه‌تر دارد.
  • زبان: زبان ارسلان، مانند فروغ فرخزاد و سپهری، ساده و در عین حال عمیق است. او از زبان به‌گونه‌ای استفاده می‌کند که مفاهیم پیچیده‌تری مانند تردید، تنهایی و امید را به مخاطب منتقل کند.

این مقایسه نشان می‌دهد که ارسلان محمدی در شعر "واژگان هنوز می‌خوانند" با استفاده از عناصر طبیعت و احساسات انسانی، در امتداد جریان شعر نو فارسی حرکت کرده و به نوعی ترکیبی از تأثیرات سپهری، شاملو و فروغ در کار او به چشم می‌خورد.




شاعران جدید و شاعران جهان

برای مقایسه و بررسی شعر "واژگان هنوز می‌خوانند" از ارسلان محمدی با شاعران جدید ایرانی و همچنین شاعران برجسته‌ی جهان، می‌توان به دو بخش تقسیم‌بندی کرد: شاعران معاصر فارسی که از سبک‌ها و مفاهیم مشابه استفاده می‌کنند و شاعران برجسته جهانی که در آثارشان به موضوعاتی مانند تنهایی، حسرت، و جستجوی معنا پرداخته‌اند.

1. شاعران معاصر جدید ایران

شاعران جوان و نوگرای ایرانی نیز به سبک شعر نو و سپید علاقه‌مند هستند و مضامین مشابهی را در آثار خود دنبال می‌کنند. برخی از این شاعران از عناصر طبیعت، حسرت، و انزوای درونی استفاده کرده و با زبان و تصویرسازی‌های مدرن به بیان احساسات می‌پردازند. چند نمونه از شاعران جدید ایران:

الف) علی عبدالرضایی

  • علی عبدالرضایی یکی از شاعران برجسته‌ی معاصر است که در قالب‌های نو و آزاد شعر می‌گوید. او از زبان ساده و تصویری برای بیان موضوعاتی مثل زندگی روزمره، ناامیدی، و پرسش‌های فلسفی استفاده می‌کند.
  • مقایسه با ارسلان: عبدالرضایی نیز مانند ارسلان به جستجوی معنا و بازتاب درونیات از طریق تصاویر روزمره می‌پردازد. با این حال، لحن عبدالرضایی گاه تلخ‌تر و اجتماعی‌تر است، در حالی که ارسلان بیشتر به احساسات فردی و پیوند با طبیعت می‌پردازد.

ب) شمس لنگرودی

  • شمس لنگرودی یکی دیگر از شاعران معاصر است که با استفاده از زبان نمادین و تصاویری از طبیعت به بیان احساسات عمیق انسانی می‌پردازد. اشعار او غالباً به تنهایی، عشق، و مسائل اجتماعی می‌پردازند.
  • مقایسه با ارسلان: هر دو شاعر از نمادهای طبیعت برای بیان احساسات بهره می‌برند. لنگرودی نیز مانند ارسلان در تلاش است تا از زبان و واژگان ساده و روان برای بیان مضامین پیچیده‌تری مانند حسرت و تنهایی استفاده کند.

ج) گروس عبدالملکیان

  • گروس عبدالملکیان از شاعران جوان و پرطرفدار معاصر است که به بیان احساسات شخصی و تجربیات روزمره با زبانی ساده و در عین حال فلسفی می‌پردازد. اشعار او اغلب تصویری و نمادین است و مفاهیمی چون مرگ، زندگی، تنهایی و جستجوی معنا در آن‌ها دیده می‌شود.
  • مقایسه با ارسلان: اشعار گروس نیز به مانند ارسلان در فضایی از آرامش و تردید میان زندگی و مرگ و جستجوی معنا جریان دارند. او نیز از تصاویر لطیف و طبیعی برای بیان حس‌های عمیق و فلسفی استفاده می‌کند.

2. شاعران برجسته جهان

الف) پابلو نرودا (Pablo Neruda) – شیلی

  • پابلو نرودا یکی از برجسته‌ترین شاعران جهان و برنده جایزه نوبل ادبیات است. اشعار نرودا با استفاده از زبان حسی و تصاویری از طبیعت و عشق به جستجوی معنا و حقیقت در زندگی می‌پردازند. در آثار نرودا می‌توان ترکیبی از حسرت، تنهایی، و عشق به زندگی را مشاهده کرد.
  • مقایسه با ارسلان: نرودا نیز مانند ارسلان از طبیعت به‌عنوان نمادی برای بیان احساسات و عواطف درونی استفاده می‌کند. هر دو شاعر از زبانی ساده و روان برای بیان پیچیدگی‌های عمیق انسانی بهره می‌برند. به‌عنوان مثال، در شعر نرودا "بیست شعر عاشقانه و یک ترانه ناامید" می‌توان احساسات مشابهی از عشق، حسرت و جستجوی معنا یافت.

ب) ریلكه (Rainer Maria Rilke) – آلمان

  • راینر ماریا ریلکه از شاعران برجسته‌ی آلمان و یکی از تأثیرگذارترین شاعران در جهان است. اشعار ریلکه غالباً به موضوعاتی چون مرگ، زندگی، تنهایی، و جستجوی معنای عمیق در زندگی می‌پردازند. ریلکه با زبانی فلسفی و شاعرانه به تفسیر هستی‌شناسی انسان و احساسات درونی می‌پردازد.
  • مقایسه با ارسلان: هر دو شاعر در جستجوی معنای زندگی و هستی‌شناسی هستند و از واژگان برای بیان درونیات و تفکرات فلسفی استفاده می‌کنند. شعر "واژگان هنوز می‌خوانند" از ارسلان با نگرش مشابهی به زندگی و معنا، از زبان نمادین و استعاری برای بیان حسرت و جستجو بهره می‌برد.

ج) مارگارت اتوود (Margaret Atwood) – کانادا

  • مارگارت اتوود شاعر و نویسنده‌ی برجسته کانادایی است که در شعرهایش به مسائلی همچون جنسیت، هویت، طبیعت، و جستجوی معنا می‌پردازد. اتوود در اشعارش از تصاویر طبیعی و انسانی برای بیان احساسات پیچیده و تأثیرات اجتماعی استفاده می‌کند.
  • مقایسه با ارسلان: هر دو شاعر از تصاویر طبیعی و فضایی نمادین برای بیان حسرت‌ها و درگیری‌های درونی استفاده می‌کنند. در آثار اتوود نیز جستجوی معنا و هویت فردی در کنار تأثیرات اجتماعی و جنسیتی، مشابه دغدغه‌های ارسلان در شعرهایش به چشم می‌خورد.

3. شاعران مدرن و پست‌مدرن جهان

الف) چارلز بوکفسکی (Charles Bukowski) – آمریکا

  • چارلز بوکفسکی شاعری است که از زبان بی‌پرده و تصاویری از زندگی روزمره برای بیان ناامیدی‌ها و پیچیدگی‌های زندگی مدرن استفاده می‌کند. او به مسائل انسانی و زندگی سخت در دنیای مدرن با زبانی خشن و واقع‌گرا می‌پردازد.
  • مقایسه با ارسلان: اگرچه بوکفسکی به‌طور کلی زبانی خشن‌تر و واقع‌گرایانه‌تر دارد، اما همانند ارسلان به تنهایی و درگیری‌های درونی اشاره می‌کند. با این تفاوت که ارسلان از زبان شاعرانه‌تر و آرام‌تری برای بیان این احساسات استفاده می‌کند، در حالی که بوکفسکی به بیان بی‌پرده و صریح از زندگی می‌پردازد.

ب) مری اولیور (Mary Oliver) – آمریکا

  • مری اولیور شاعر آمریکایی که اشعار او با الهام از طبیعت و زندگی روزمره، به بیان ارتباط انسان با دنیای طبیعی می‌پردازد. اشعار او اغلب حاوی تأملات فلسفی و معنوی هستند و حس نزدیکی به طبیعت و آرامش درونی را تقویت می‌کنند.
  • مقایسه با ارسلان: هر دو شاعر از طبیعت برای بیان تفکرات و احساسات فلسفی و معنوی استفاده می‌کنند. همانند ارسلان، مری اولیور نیز از زبان ساده و تصاویر طبیعی برای بیان معنای زندگی و ارتباط انسان با طبیعت بهره می‌برد.

نتیجه‌گیری:

ارسلان محمدی در شعر "واژگان هنوز می‌خوانند" با استفاده از تصاویر طبیعی و نمادین، حسرت و جستجوی معنا، در کنار شاعران معاصر ایرانی مانند گروس عبدالملکیان و شمس لنگرودی، و شاعران جهانی همچون پابلو نرودا و ریلكه قرار می‌گیرد. او از سبک شعر نو و سپید برای بیان احساسات انسانی بهره می‌برد و از زبانی ساده و تصویری برای ایجاد ارتباط عمیق با مخاطب استفاده می‌کند. شعر او با تأثیرات فلسفی و احساسی عمیقی همراه است که آن را به آثار برجسته شاعران مدرن و معاصر نزدیک می‌کند.




نمونه اشعار

در اینجا نمونه‌هایی از اشعار شاعران مختلف آورده شده که از نظر موضوعات و مضامین مشابهت‌هایی با شعر "واژگان هنوز می‌خوانند" از ارسلان محمدی دارند:

1. سهراب سپهری – از شعر "صدای پای آب"


زندگی خالی نیست: مهربانی هست، سیب هست، ایمان هست. آری تا شقایق هست، زندگی باید کرد. ... من به آغاز زمین نزدیکم. نبض گل‌ها را می‌گیرم.

  • این شعر به مانند شعر ارسلان از طبیعت برای بیان امید و مفاهیم عمیق انسانی استفاده می‌کند. سپهری از زبان ساده و تصاویر زیبا برای پیوند انسان با طبیعت و زندگی بهره می‌برد.

2. گروس عبدالملکیان – از شعر "سکوت"


از آن اتاق‌های کوچک همین صندلی سهم ماست همین روزها همین نگاه که از پنجره می‌دود به آن پرنده که بالاتر از شهر می‌پرد ... اما پرنده درخت را فراموش نخواهد کرد.

  • شعر عبدالملکیان نیز مانند ارسلان به تنهایی و سکوت درونی اشاره دارد. این شعر با تصاویری ساده از زندگی روزمره به احساسات عمیق انسانی و مفاهیم بزرگتری مانند آزادی و رهایی می‌پردازد.

3. پابلو نرودا – از کتاب "بیست شعر عاشقانه و یک ترانه ناامید"


امشب می‌توانم غمگین‌ترین شعرها را بنویسم بنویسم: «شب پر ستاره است، و ستارگانِ آبی، دور، دورند.» باد شبانه در آسمان می‌چرخد و می‌خواند. امشب می‌توانم غمگین‌ترین شعرها را بنویسم.

  • شعر نرودا از نظر لحن و فضای احساسی با شعر "واژگان هنوز می‌خوانند" شباهت زیادی دارد. هر دو شاعر با زبانی شاعرانه و استعاری به بیان حسرت و تنهایی پرداخته‌اند و از تصاویر طبیعی مانند "شب پرستاره" و "باد" برای بیان احساسات درونی استفاده می‌کنند.

4. راینر ماریا ریلکه – از شعر "مرثیه‌ها"


هر فرشته‌ای هولناک است. و در پسِ لبخندِ سبک‌بار خود پنهان می‌شود. او نمی‌خواهد که بی‌تابی را ببیند، انسان ضعیفی را، که از شعله‌های درون خود می‌گریزد.

  • ریلکه نیز مانند ارسلان از استعارات برای بیان وضعیت انسانی استفاده می‌کند. در این شعر، مفاهیم فلسفی و درونی مانند ترس، ضعف، و تلاش برای رهایی از مشکلات به‌صورت نمادین بیان شده‌اند.

5. فروغ فرخزاد – از شعر "ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد"


و این منم زنی تنها در آستانه‌ی فصلی سرد، در ابتدای درکِ هستیِ آلوده‌ی زمین و یأسِ ساده و غمناکِ آسمان ... چگونه می‌شود به آن کسی که می‌رود این گونه سخت، این گونه سرد ایمان آورد؟

  • این شعر از فروغ نیز همچون شعر ارسلان به تنهایی و حسرت‌های انسانی اشاره دارد. فروغ در این اثر با زبانی ساده و در عین حال تلخ، تنهایی و سردی زندگی را به تصویر می‌کشد.

6. مری اولیور – از شعر "The Summer Day"


Who made the world?
Who made the swan, and the black bear? Who made the grasshopper? This grasshopper, I mean— ... Tell me, what is it you plan to do with your one wild and precious life?

  • در این شعر مری اولیور، مانند ارسلان، از تصاویر طبیعت برای طرح پرسش‌های عمیق انسانی و فلسفی استفاده می‌شود. او نیز با زبانی ساده، اما تأمل‌برانگیز، درباره معنا و ارزش زندگی صحبت می‌کند.

مقایسه و نتیجه‌گیری:

تمامی این اشعار با شعر "واژگان هنوز می‌خوانند" از ارسلان محمدی در استفاده از تصاویر طبیعی، زبانی ساده و لطیف، و بیان احساسات عمیق انسانی هم‌پوشانی دارند. شاعران مانند نرودا، سپهری، و فروغ نیز از طبیعت و نمادهای آن برای بیان احساسات تنهایی، حسرت، و جستجوی معنا استفاده می‌کنند که شباهت‌های زیادی با کار ارسلان دارد.




ارزش گذاری و امتیاز دهی

ارزش‌گذاری و امتیازدهی به یک شعر، به‌ویژه در زمینه‌ی شعر نو و سپید که از ساختارهای سنتی فاصله گرفته‌اند، کاری حساس و وابسته به دیدگاه‌های شخصی، ادبی و هنری است. برای ارزیابی و امتیازدهی به شعر "واژگان هنوز می‌خوانند" از ارسلان محمدی، می‌توان از معیارهای مختلفی استفاده کرد که در ادامه توضیح داده شده‌اند:

1. محتوا و مضمون:

شعر ارسلان به مفاهیمی مانند تنهایی، حسرت، جستجوی معنا، و ارتباط با طبیعت می‌پردازد. این مضامین عمیق و فلسفی هستند و توانسته‌اند مخاطب را به سفری درونی دعوت کنند. از این نظر، شعر دارای ارزش بالایی است زیرا مضامین انسانی و جهان‌شمولی را بیان می‌کند که بسیاری از افراد می‌توانند با آن‌ها ارتباط برقرار کنند.

  • امتیاز: 9/10

2. زبان و سبک:

زبان شعر ساده و روان است، اما در عین حال سرشار از استعاره‌ها و تصاویر لطیف است. استفاده از استعاره‌های طبیعی و پیوند میان طبیعت و احساسات انسانی، در سبک شعر نو و سپید بسیار رایج است و ارسلان در این زمینه موفق عمل کرده است. او توانسته بدون پیچیدگی‌های زبانی و به کمک تصاویر واضح، احساسات عمیق خود را بیان کند.

  • امتیاز: 8.5/10

3. تصاویر و ایماژها:

شعر ارسلان دارای تصاویر زیبا و نمادینی است که به‌خوبی احساسات درونی و فضای شعر را به تصویر می‌کشند. استفاده از نمادهای طبیعت مانند "برگ"، "سنبله‌ی گندم"، و "باغ" نشان‌دهنده‌ی پیوند عمیق شاعر با طبیعت و استفاده از آن برای بیان احساسات انسانی است. تصاویر موجود در شعر نه‌تنها زیبا و شاعرانه هستند، بلکه از نظر ادبی نیز جذابیت خاصی دارند.

  • امتیاز: 9/10

4. موسیقی درونی و ریتم:

هرچند شعر ارسلان وزنی عروضی ندارد، اما موسیقی درونی آن از طریق تکرار واج‌ها و واژگان ایجاد شده است. این ریتم به‌خوبی با فضای آرام و احساسی شعر هماهنگ است و نوعی نرمی و لطافت به متن بخشیده است که به تقویت احساسات موجود در شعر کمک می‌کند.

  • امتیاز: 8/10

5. ابتکار و خلاقیت:

هرچند مضمون‌هایی مانند تنهایی و جستجوی معنا در شعر نو و سپید به‌کرات دیده می‌شود، اما ارسلان محمدی با استفاده از زبان خاص خود و تصاویری که خلق کرده، توانسته به نحوی خلاقانه این مفاهیم را دوباره زنده کند. به‌ویژه استفاده از استعاره‌های طبیعی و پیوند آن‌ها با احساسات انسانی، نمونه‌ای از خلاقیت شاعر در ایجاد تصاویری نو و منحصربه‌فرد است.

  • امتیاز: 8.5/10

6. تأثیرگذاری:

شعر "واژگان هنوز می‌خوانند" به‌خوبی می‌تواند احساسات و تجربیات شاعر را به مخاطب منتقل کند. فضای احساسی و درونی شعر، همراه با استفاده از زبان ساده و استعاری، باعث شده تا این شعر تأثیرگذاری عمیقی داشته باشد. مخاطب می‌تواند خود را در فضای شعر حس کند و با تنهایی و حسرت شاعر همراه شود.

  • امتیاز: 9/10

امتیاز کلی:

  • با در نظر گرفتن تمامی این معیارها، شعر "واژگان هنوز می‌خوانند" از ارسلان محمدی یک اثر قوی و تأثیرگذار است که توانسته با استفاده از زبانی ساده و تصاویر شاعرانه، به بیان مفاهیم عمیق انسانی بپردازد. این شعر از نظر محتوا، سبک، و احساسات موفق عمل کرده و در مجموع نمره‌ای بین 8.5 تا 9 از 10 را به خود اختصاص می‌دهد.

  • امتیاز نهایی: 8.8/10




هیچ نظری موجود نیست: