در دل چه بجویم ، دلدار غریب است
از غم چه بگویم ، غمخوار فریب است
از شکوه چه حاصل ، فریاد زبون شد
در ناله چه امیــد ، اغیـار قـریب است
با دشت چه نجوا ، طوفان به ستیز است
با مـاه چه رویـا ، سیه ابـر مهیب است
با مـاه چه رویـا ، سیه ابـر مهیب است
زین قصه چه پروا، شبانگاه سبو ریخت
زان غصـه چه مأوا ، کمینگاه رقیب است
بر طبل چه کوبی ، دلی با تو نباشد
از درد چـه نالی ، جفا کار طبیب است
از درد چـه نالی ، جفا کار طبیب است
در خاک چه عطری ، پر از لاله گلگون
از برگ چه باغی ، خـزانش به نهیب است
در جان چه نفس ماند ، همدم به ستم رفت
در کـار چه تدبیر ، ستمکـار حبیب است
در کـار چه تدبیر ، ستمکـار حبیب است
از خانه چه ماند ، گدا بسته جان است
بر خوان تو جان کندن ما از چه نصیب است
بر خوان تو جان کندن ما از چه نصیب است
از نقش جهانی که نقاش نشان کرد
گر مرثیه ای ماند همان بیش عجیب است
گر مرثیه ای ماند همان بیش عجیب است
ارسلان -تهران
1382/11/28
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر