زلالي را با
قطره
قطرهَ
چكيدن
احساس كردم
قطره
قطرهَ
چكيدن
احساس كردم
گدازش
تا انتهاي جاري شدن
آنگاه
انجمادي دلپذير
فرا خور نياز و خواستن
فرا خور نياز و خواستن
خوابِ گريخته را
با ورد های آموخته ی كودكيم
در تكرارِ هجاهايي غريب
تا مرز سفاهت
چنگ زدم
تصوير هزار پاره ای از
خاطراتِ دور
در تقابل
با حقايقِ عریان
تسليمي آرام را
ناگزیر مي كند
و بدينسان بو د
كه شب را
تا انعكاس نور
در قاب فلزي اتاقم
تاب آوردم
ارسلان
بيمارستان مهراد ( تهران )
1384/3/3
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر