دشوار می توان سخن گفت
هنگامی که عنان کلام
تو را بی اختیارتا کرانه های ممنوع
به پیش می راند
دشوار می توان تبسمی را پاسخ گفت
وقتی که
باور مهربانی
صورتکی از تحمیق
بر چهره می زند
دشوار می توان صدایی را شنید
در روزگاری که
قراولان تاریکی
ناسوده ترین کلام را
به درشتی
فریاد می کشند
دشواری فاصله ها
لمس بی واسطه دستانت را
آنگونه در خیال می نگارد
که سکوت از نفس باز می ماند
لبخندت
کوتاهترین کلام است
به لطافت صدایی که
مرا می خواند
و سکوتت
فریادی است
به وسعت دردی که
سرانجام
کرانه ممنوع را
تسخیر می کند
لمس بی واسطه دستانت را
آنگونه در خیال می نگارد
که سکوت از نفس باز می ماند
لبخندت
کوتاهترین کلام است
به لطافت صدایی که
مرا می خواند
و سکوتت
فریادی است
به وسعت دردی که
سرانجام
کرانه ممنوع را
تسخیر می کند
ارسلان- تهران
1390/8/16
1390/8/16
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر