لمسِ برهنه ی تنهایی
و تنها حضورِ بی توقفِ اندوه
هنگامی که درد را در سکوت
تا نهایت ویرانی
گریه می کنی
آنگونه که قلبت
از انجمادِ تلخِ قطرات
لحظه ها را دشوار
شمارش کند
تکرارِ ناباورانه ی فاجعه
در کشمکشی دائمی
درونت را
چون
پاره سنگی معلق می گدازد
تا تردیدِ ثقلِ استواری را
در لرزش مداوم ساقها
به خوبی احساس کنی
در منتهاِی تاریکی
وهمی است لبخندی دوباره
که از اعماقِ لهیده فوران کند
تصویری خاموش
ازصورتکِ سوگوارِ رودررو
در انعکاسی محو
با ضرب آهنگِ تناوبیِ نبضِ چرکینِ زخم
خط گذارِ پایانی را
درعبوری پرشتاب
انتظار می کشد
ارسلان
سه شنبه31ژانویه 2006
شرونس
(مونتافون - اطریش)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر