(1 )
از ما نشانی به یادگار نخواهد ماند
جز نامی در تداوم نسلی دیگر
حک شده بر سنگ پاره ای
باور گذر سنگین لحظه ها
و انتظاری بی سر انجام
از فردایی که
بر شانه های تحمل خویش احساس می کنیم
نقطه های منفصل خاطره ها
در خط پیوسته حسرت
و گردش تسبیح واره ای
که تو را
از ابتدای حضورت
بدینجا می کشاند :
(2)
لالایی قصه های نوازش
با قاطعیت فریبناک پایانی شیرین
هر شب تو را سبکبال
در خوابی عمیق
به دنیایی رویایی کودکانه راهی می کند
(3)
التهاب مشق نانوشته فردا
و شمارش معکوس روزهای دیر گذر
در شادمانی حصول لحظه تقویم سال
با ترکه های نوازش
(4)
تکرار نگاه دوخته در آینه
در جستجوی رد سایه موی دانه روئیده
کشف اولین احساس نا شناس
در انفجار هوسناک بلوغ
و درک بی بهانه ای از مفهوم ساده عشق
در لمس اعجاز گونه جنس مقابل
لحظه های کرختی شیدایی
پیش از چکیدن پلک های نمناک
(5)
با نگاهی خشمگین به تیرگی پیرامونت
جهان را در دو سوی مرز تقسیمی ناعادلانه
به تصویر می کشی
و در رویای پرواز
بر بالهای چابکسوار آخرین
تا گذر از مرزهای پلشتی
در انتظار می مانی
تا فریب دیگری را تجربه کنی
(6)
نشانی بی انتهای حلقه گرداگرد
در حصول برترین جایگاه
تو را به دنبال یافتن خویش
به سوی قله های پوشالی خوشبختی
سوق میدهد
(7)
تعقیب رهایی
و چهار میخ آموزه ای دیگر
در پرستش بت واره دستان چروکیده
و تقسیم دوباره ای از مرزهای عدالت
در شمائلی بیگانه
(8)
خلائی میان بودن و رفتن
لمس نا با ورانه شکستن
و در تداوم حضور ناگریز
افسانه همزاد دیگری را به ناگاه
تا منتهای عشق و عاطفه
جستجومی کنی
(9)
لالایی قصه های اندوه
تکرار غمگینانه بغض فروخته
در احساس بی گدار عمقی نا پیدا
که تجسم فاصله ها را
دشوار می سازد
عبوری تنها از سرزمین حیرت
بی تصور کمینی آشنا
که تو را در خود می بلعد
(10)
آزمون نا برابر دشنه و اعتماد
در سوزش زهر آلوده جای جای زخم
و نگاه ابلهانه ای بر کاخ واره پوشالی
(11)
سیل مهیب نفرت
و لهیب زبانه ای از وسوسه تلافی
در لاجرعه گی شوکران
تا شکستن خویش
در فریبی دیگر
(12)
لالایی قصه های حسرت
درتکرار تسبیح واره ای
با قاطعیتی تلخ
خواب را از چشمانت می رباید
ارسلان- تهران
1385/3/15
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر